73
تفسير نورٌ علي نور ج1

حكم وجوب و حرمت در وظايف اخلاقى

علامه شعرانى نظر كسانى كه در وظايف اخلاقى حكم وجوب و حرمت را روا نمى‏دارند را رد مى‏كند و چند آيه در تأييد نظر خود مى‏آورد.
مؤلف در ذيل آيه 32 سوره نساء مى‏نويسد:
ضحاك گفت: روا نباشد كه كسى تمنّاى حال كسى كند، نبينى كه حق تعالى چگونه حكايت كرد از آنان كه تمنّاى مثل حال قارون كردند «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ»۱ ، آنگه چون او را و اموال او را خسف كردند بر آن تمنّا پشيمان شدند، چنان كه خداى تعالى از ايشان باز گفت: «وَ أَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا...»۲ . ۳
علامه شعرانى نيز در حاشيه مى‏گويد:
بسيارى از مردم گويند در وظايف اخلاقى حكم وجوب و حرمت نيست. و اين آيه رد
ايشان است؛ چون اگر تمنّاى مثل مال قارون حرام نبود متمنّى سزاوار خسف عذاب نمى‏گشت. و در تأييد اينْ آيات بسيار است مثل قوله تعالى «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»۴ . و مانند «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُو?'c۷دَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْو?لاً»۵ . و لكن اعمال ظاهر كه بر جوارح پيدا است هر كس بيند مى‏داند مرتكب آن معصيت كرده و حكم به فسق او مى‏كند. اما عمل قلبى چون پيدا نيست مرتكب را در انظار مردم آلوده جلوه نمى‏دهد. ۶

34. «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ ...»

روض الجنان: و سجده سَهْو هم چهار جاى بايد كردن:... و هر كه يك سجده رها كند از دو ركعت باز پسين به سهو، و يادش نيايد تا آن ركوع كه از پس آن بود بكند از پس آنكه سلام باز دهد، قضاى آن سجده باز كند و دو سجده سهو بكند. ۷
63. علامه شعرانى: و علماى متأخر در تشهّد فراموش شده نيز سجده سهو را واجب دانند. ۸
روض الجنان: و امّا سجده شكر، مستحبّ است و در اواخر نماز از فرايض و سنن، چه در اخبار اهل البيت عليهم‏السلام چنين آمد كه: عَلاماتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلاةُ الاْءحدى وَالْخَمْسينَ وَزِيارَةُ الأربعين وَالتَّخَتُّمُ فِى الْيَمينِ وتَعْفيرٌ الْجَبينِ وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، گفت: علامت مؤمن پنچ چيز است... . ۹
64. علامه شعرانى: علامت اگر يافت شود دليل ايمان باشد و اگر يافت نشود دليل مخالفت نباشد. مثلاً دست بسته نماز خواندن علامت سنّى بودن است. و تنوين علامت اسم است و نبودن آن دليل اسم نبودن نيست اما دست باز علامت شيعى نيست چون علامت نبايد جامع باشد و همه افراد را فرا گيرد و اين پنج كه شمردند هيچ يك از اهل سنت نكنند و اگر در كسى ديده شود شيعى است نه آنكه هر پنج در هر شيعى جمع باشد. ۱۰
روض الجنان: اگر گويند، نه خداى تعالى گفت: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ» ، گفت: من فريشتگان را گفتم آدم را سجده كنى، ايشان سجده كردند مگر
ابليس، اگر ابليس فريشته نباشد مأمور نبوده باشد به سجده آدم؟ جواب گوييم: اجماع امّت است كه ابليس مأمور بود به سجده... . ۱۱
65. علامه شعرانى: قول خداى تعالى «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ» حكايت گذشته است و در آن وقت كه امر كرد به سجود لفظ ملائكه نياورد بلكه فرمود: «اسْجُدُوا» خطاب به حاضرين و ابليس از حاضرين بود و هنگام حكايت به نام ملائكه اكتفا فرمود تغليبا و نام ابليس به خصوص را نياورد. ۱۲
روض الجنان:... و مذهب ما آن است كه: مؤمن حقيقى كه خداى تعالى از او ايمان داند، كافر نشود براى منع دليلى، و آن دليل آن است كه اجماع امت است كه مؤمن مستحقّ ثواب اَبَد بود، و كافر مستحقّ عقاب اَبَد، و جمع بين الاستحقاقين بر سبيل تأبيد محال بود، چه استحقاق در صحّت و استحالت تَبَع وصول باشد... . ۱۳
66. علامه شعرانى: يعنى اگر وصول به چيزى ممكن باشد استحقاق آن هم ممكن است و اگر وصول به آن محال باشد استحقاق آن هم محال است؛ مثلاً نتوان گفت فلان براى عبادت مستحقّ مقام نبوت است چون وصول به اين مقام پس از خاتم انبياء صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهمحال است. ۱۴

1.قصص (۲۸): ۷۶.

2.قصص (۲۸): ۸۲ .

3.روض الجنان، ج ۵ ، ص ۳۴۳.

4.شعراء (۲۶): ۸۸ ـ ۸۹ .

5.اسراء (۱۷): ۳۶.

6.روح الجنان، ج ۳، ص ۳۷۶. مطابق تعليقه شماره ۸۶۵ اين مجموعه.

7.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۹.

8.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۵.

9.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۶.

10.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۲.

11.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۸.

12.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۳.


تفسير نورٌ علي نور ج1
72

ذلت ابدى يهود

علامه شعرانى در مواردى به ذلت ابدى يهود و نقد حكايات ايشان پرداخته است:
1. مؤلف در ذيل آيه 55 سوره آل عمران مى‏نويسد:
... خلاف كردند في معنى قولِهِ: «فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا» كه اين «فَوْقيّت» به چيست؟ بعضى گفتند: به حجّت، و بعضى گفتند: به مملكت و قهر و غلبه. و از اينجاست كه پادشاهى در روميان است كه ترسايان باشند، و در جهودان نيست، و جهودان مادام مقهور و مغلوب باشند... ۱ .
و علامه شعرانى در حاشيه مى‏گويد:
اكنون هم كه دولتى دارند قائم به نصارا است. و اين خبرِ قرآن از اخبار غيبى است، تا كنون آنچه ديده‏ايم مؤمنان به حضرت عيسى عليه‏السلامكه مسلمانان يا مسيحيانند بر كفار بت پرست يا يهود تفوّق داشتند و اينها زير دست آنان بودند و خداى وعده داده است كه تا قيامت هم چنين باشد و خداى نفرموده كه نصارا بر مسلمانان غالب باشند. ۲
2. مؤلف در ذيل آيه 52 سوره شعراء مى‏نويسد:
روض الجنان: «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى» ، حق تعالى گفت: ما وحى كرديم به موسى كه، بندگان مرا
ببر به شب كه فرعون بر پى شما بيايد.
ابن جريج گفت: در اين آيت خداى تعالى امر كرد به موسى كه، بنى اسرائيل را بفرماى تا هر چهار خانه‏اى شوند با خانه‏اى شوند، و در هر سراى كه اينان باشند بره‏اى بكشند، و در سراى به خونِ او خون آلود كنند كه من فرشتگان را خواهم فرستادن تا كودكان آل فرعون را هلاك كنند، و علامت ايشان اين است و در سرايى نشوند كه بر در آن سراى اثر خون باشد. ۳
علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏گويد:
فرشتگان خداى كه مأمور قبض روح بندگان اويند خانه همه كس را بى‏نشان مى‏شناسند؛ چنان‏كه مى‏بينيم در هر خانه اجل كسى فرا رسد وارد مى‏شوند و قبض روح مى‏كنند. و اين قصه از حكايات يهود است كه به معنى ملائكه وافعال آنان آشنا نبودند و گمان مى‏كردند آنها نيز مانند انسانند. و حق آن است كه موسى عليه‏السلام براى توشه راه فرموده بره بكشند و فطير بردارند. ۴

33. «قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ...»

روض الجنان: اگر گويند: فريشتگان از چه دانستند كه آدم را در آن خبر كه داد راستيگر است، و آن اسماء آن چيزهاست بر وفق راستى؟ گوييم: لابد باشد از آنكه خداى تعالى، عَلَمى از اَعْلام مُعجز با آن مقرون بكند كه فريشتگان عند آن صدق دعوى آدم بدانند در آنچه گفت. ۵
62. علامه شعرانى: چون ملائكه ديدند آدم از معانى به الفاظ تعبير مى‏كند و اصوات مختلفه كاشف از ما فى الضمير قرار داده، تصديق حكمت پروردگار كردند در خلق آدم و اين نياز به معجز ندارد. شبهت از آن برخاسته كه مردم ملائكه را مانند انسانى
فرض كنند با تكلّم انسان با آنكه آنها موجود ديگرند و از عالم ديگر. ۶

1.روض الجنان، ج ۴، ص ۳۵۵.

2.روح الجنان، ج ۳، ص ۵۹ . مطابق تعليقه شماره ۶۴۳ اين مجموعه.

3.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۳۱۸ ـ ۳۱۹.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۳۶. مطابق تعليقه شماره ۲۳۳۵ اين مجموعه.

5.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۸.

6.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۳۴.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 72225
صفحه از 724
پرینت  ارسال به