75
تفسير نورٌ علي نور ج1

تفسير علمى قرآن

علامه شعرانى گاهى به تفسير و تطبيق آيات با علوم طبيعى و علوم روز كرده كه امروزه به آن «تفسير علمى قرآن» اطلاق مى‏شود.
1. مؤلف در ذيل آيه 12 سوره نحل مى‏گويد:
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ» ؛ و مسخّر بكرد براى شما شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان تا براى منافع شما مى‏گردد به علم او به مصالح شما. و قوله: «مُسَخَّراتٌ» ، نصب بر حال است از مفعول... «إِنَّ فِي ذلِكَ» ؛ در اين آياتى و دلالاتى هست عاقلان را. ۱
علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏نويسد:
اين آيات ترغيب در علوم طبيعى است؛ خصوصاً در حال حيوان و نبات و فوايد و حكمى كه خداوند در آنها به كار برده است تا از آن به خالق پى برند. و اگر گويى: بسيارى از اصحاب اين علوم شاكّند، گوييم: توجه بسيار به صنعت آنان را از صانع باز داشته و همه كس چنين نيست. ۲
2. مؤلف در ذيل آيه 7 سوره طلاق مى‏گويد:
«يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» ، يعني صُلْبَ الرَّجُلِ وترائبَ الْمرْأَةٍ، آبى كه بيرون آيد از پشت مرد و سينه زن. ۳
علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏نويسد:
آيه قرآن بر اين تخصيص دلالت ندارد و اطباى قديم در منى زن خلاف كردند و اهل عصر ما گويند آن تخم كوچك كه از زن جدا مى‏شود و ماده فرزند است از اجزاى رحم است نه از سينه. بنابراين مراد از آيه آن است كه نطفه مرد از درون شكم ميان پشت و سينه كه جاى احشا و مكان قاذورات است بيرون مى‏آيد چنان‏كه فرمود: «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً»۴ ؛ يعنى از ميان سرگين و خون، شيرپاك و گوارا بيرون
مى‏آيد. و اين از عجايب آيات است. ۵
3. مؤلف در ذيل آيه 88 سوره نمل مى‏نويسد:
قوله: «وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً» ؛ و تو بينى يا محمّد كوههاى جامد، يعنى ايستاده و ثابت. «وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ» ؛ آنگه آن همچنان رود كه ابر رود تا به روى زمين افتد و باز راست شود... . قُتَيبى گفت: معنى آن است كه تو پندارى كه اين كوهها ايستاده است، و آن رونده باشد، و هر چيز كه بزرگ بود چنين نمايد به خيال چون كشتى كه اهل كشتى پندارند كه ايستاده است و آن رونده باشد. ۶
علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏گويد:
بعضى مردمان زمان ما گويند اين آيه دلالت بر حركت زمين دارد. و اين مسائل از آنها نيست كه پيغمبران براى بيان آن مبعوث شوند. ۷

1.روض الجنان؛ ج ۱۲، ص ۱۴.

2.روح الجنان، ج ۷، ص ۸۹ . مطابق تعليقه شماره ۱۸۵۴ اين مجموعه.

3.روض الجنان، ج ۲۰، ص ۲۲۸.

4.نحل (۱۶): ۶۶.

5.روح الجنان، ج ۱۲، ص ۵۵ . مطابق تعليقه شماره ۲۸۹۸ اين مجموعه.

6.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۸۳ .

7.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۲۷. مطابق تعليقه شماره ۲۳۹۸ اين مجموعه.


تفسير نورٌ علي نور ج1
74

دشوارترين آيه قرآن از جهت اعراب

علامه شعرانى مشكل‏ترين آيه از جهت اعراب را آيه 107 سوره مائده مى‏داند و در حاشيه تفسير اين آيه ۱ مى‏نويسد:
در مجمع البيان گويد:
«اين آيه با آنكه پيش از اين گذشت از مشكل‏ترين آيات قرآن است در اعراب و معنى و حكم و در هيچ يك از مظانّ تحقيق چيزى پرفايده‏تر و عميق‏تر و جامع‏تر از آنچه خود در اينجا آوردم نيافته‏ام. و بالله التوفيق». ۲
و هم در همان كتاب مجمع البيان از قول زجّاج آورده است كه دشوارترين مواضع قرآن در اعراب اين آيه است. ۳
و نويسنده اين حواشى گويد: رساله‏اى در دست دارم، توفيق اتمام آن را از خداوند مى‏خواهم در وجوه اعراب آيه و ترجيح هر يك بر ديگرى و فوايد فقهى كه از هر يك مستفاد مى‏گردد. و شرح اين موضع از تفسير به كار دانشمندان خرده‏بين مى‏آيد و بيشتر خوانندگان را از تفصيل آن ملالت افزون گردد. لذا از بيان آن خوددارى كرديم. ۴

35. «وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ ...»

روض الجنان: «الْجَنَّةَ» ؛ خلاف كردند كه اين كدام بهشت است. بعضى مفسّران گفتند: بستانى بود از بستانها، و بهشت خلد نَبُود و اين قول ابوالقاسم بلخى است و ابومسلم بحر اصبهانى، ۵ و اين درست نيست، درست آن است كه: بهشت خلد بود، و
براى «لام» تعريف معنى خُلد و باقى و مانند اين الفاظ نه آن است كه واجب باشد كه فانى نشود، بل چون خداى تعالى فنا بيافريند، فانى شود.* پس خداى تعالى عين آن باز آفريند، چه اِعادت عَيْن باقيات صحيح باشد از قادر الذّات بر مذهب درست. ۶ **
67. علامه شعرانى: * اين سخن را ديگر علما و متكلمان نپذيرند چنان‏كه خواجه نصيرالدين طوسى در تجريد گويد: «و اثبات الفناء غير معقول؛ لأنّه إن قام بذاته لم يكن ضدّاً وكذا إن قام بالجوهر» ۷ ، و دليلى چند پس از آن آورده است. ۸
68. ** در شرح تجريد علامه قدس‏سره است كه عدم و فنا به معنى تفرّق اجزا باشد نه آنكه اشياء نيست شوند مطلقا. و اعاده آنها به معنى جمع و فراهم گشتن آخر است و قصه حضرت ابراهيم عليه‏السلام و زنده ساختن مرغان را كه نمونه زنده كردن در قيامت است شاهد آورده كه اجزاء بدن آنها را متفرّق ساخت و بر كوهها نهاد و باز فراهم كرد و اصلاً معدوم نشد و در صدر كلام گويد: «المحقّقون على امتناع إعادة المعدوم». ۹
روض الجنان: علما خلاف كردند كه ايشان مَنْهى از خوردن از آن درخت بودند يا از پيرامون آن گشتن. درست آن است كه: ايشان را منع كه كردند، از خوردن كردند، و اين بر سبيل مبالغه فرمود خداى تعالى، چنان‏كه يكى از ما گويد: نگر تا گردِ فلان كار نگردى! يعنى آن كار نكنى. و اين لفظ صورت نَهْى دارد و معنى امر است، چنان‏كه: اِعْمَلُوا ما شثئْتُمْ...، صورت امر دارد و معنى نهى است. پس معنىِ وَلا تَقْرَبَا، آن است كه: اُتْرُكا وَاهْجُرا.
و براى آن گفتيم كه امر از حكيم بر دو وجه باشد: به واجب و به مندوب، و مراد اينجا امر به مندوب است. ۱۰
69. علامه شعرانى: يعنى براى آن گفتيم امر است نه نهى كه امر از حكيم بر دو وجه
است و شايد مندوب باشد و ممكن است پيغمبرى امر مندوب را ترك كند اما نهى ممكن است از حرام باشد يا مكروه و هر دو فى الجمله قبيح است و پيغمبران را جايز نيست مرتكب مكروه شوند. ۱۱
روض الجنان: ...از امير المؤمنين على عليه‏السلام روايت كردند كه او گفت: درخت كافور بود. كَلبى گفت: درخت علم بود، يعنى عِلمِ خير و شرّ. ۱۲
70. علامه شعرانى: تفسيرى بعيد است گرچه در تورات همين مذكور است. گويى تا مدتى آدم و حوا از خير و شر خبر نداشتند و آدم كه به وى تعليم اسماء كردند و از ملائكه در علمْ درگذشت مانند حيوان قبح كشف عورت را نمى‏دانست. و اين تفسير مناسب قول كسى است كه آدم را كنايه از نوع انسان داند نه يك مرد خاص و گويد نوع انسان وقتى مانند حيوان در جنگلها مى‏زيست و از خوب و بد خبر نداشت و كشف عورت بر وى قبيح نبود، وقتى به تدريج از خير و شر باخبر گشت «بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»۱۳ ؛ عورت آنها بر آنها آشكار شد و اين دانستن آغاز بدبختى و زحمت او گشت و «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» را هم نسبت به نوع انسان گويند. و اينها همه تأويل بر خلاف ظاهر و برخلاف اقوال اهل تفسير است. و در تفسير منسوب به عسكرى عليه‏السلامآمده است كه اين درخت علمِ آل محمد عليهم‏السلامبود. ۱۴
روض الجنان: مُهان و مُوَبَّخ. ۱۵
71. علامه شعرانى: اهانت و توبيخ شده. ۱۶

1.روض الجنان، ج ۷، ص ۱۹۳.

2.مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۶۰.

3.مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۵۷.

4.روح الجنان، ج ۴، ص ۳۶۰. مطابق تعليقه شماره ۱۱۵۸ اين مجموعه.

5.رك: بررسى آراء و نظرات تفسيرى ابومسلم اصفهانى، ص ۸۹.

6.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۸.

7.كشف المراد، ص ۴۵۴.

8.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۴۲.

9.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۴۲. رك: كشف المراد، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵ ، مسأله ۳ وقوع عدم و كيفيت آن.

10.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۹.

11.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۴۳.

12.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۲۰.

13.اعراف (۷): ۲۲.

14.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۴۳. تفسير الإمام الحسن العسكرى عليه‏السلام، ص ۲۲۱.

15.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۲۲.

16.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۴۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71980
صفحه از 724
پرینت  ارسال به