81
تفسير نورٌ علي نور ج1

منزلت زنان

مؤلف در ذيل آيه 127 سوره اعراف مى‏نويسد:
فرعون جواب داد كه: «سَنُقَتِّلُ اَبْناءَهُمْ» ... و براى آنكه قوت موسى عليه‏السلامديده بود و علوّ كلمه او دانسته كه به او چيزى نتواند كردن، گفت: هم با سر آن كار شويم كه به اوّل مى‏كرديم از كشتن پسران بنى اسرائيل و رها كردن دختران، چه آن سالها كه او را خبر دادند كه در اين سال مولودى آيد كه ملك تو بر دست تو بشود. او بفرمود تا كودكان
نرينه را مى‏كشتند ـ چنان‏كه قصّه آن برفت ـ و براى آن زنان را گفت رها كنيم اينجا تا كسانى باشند كه ايشان را خدمت كنند، و ايشان از شرّ ايشان ايمن باشند كه زنان را شوكت كارزار نباشد. ۱
علامه شعرانى در حاشيه توضيح مى‏دهد:
از قديم‏ترين امم كه تاريخ آنان را مى‏دانيم زنان را شغل ديگر بوده است و مردان را شغل ديگر و سياست و جنگ و امور عامه مردم پيوسته به دست مردان بود نه زنان و استمرار اين قاعده دليل آن است كه حكمى است طبيعى و تغييرپذير نيست مگر در قبائل بدوى و وحشى كه فساد و صلاح عادات و رسوم در زندگى آنان تأثيرى ندارد. ۲

43. «وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكوةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعِينَ»

روض الجنان: رسول عليه‏السلام گفت: امّا نماز پيشين* بدانى كه خداى را (جلّ جلاله) در ميان آسمان دنيا حلقه‏اى است** كه هرگه كه آفتاب بدان حلقه بيرون شود، هرچه در آسمان و زمين است خداى را تسبيح كند، و درهاى آسمان برگشايند، و دعا در آن وقت اجابت كنند، خداى تعالى خواست تا اُمّت من در آن در آن خير مُشارك باشند.***
و امّا نماز ديگر آن ساعت است كه: ابليس آدم را وسوسه كرد... . ۳
82. علامه شعرانى: * نماز پيشين نماز ظهر است. ۴
83. ** اين حلقه را در اصطلاح علمى دائره نصف النهار گويند اگرچه نسبت به هر جاى زمين مختلف است اما در يك معنى شريكند كه همه جا روز بدان نصف مى‏شود. ۵
84. *** نماز ديگر نماز عصر است. ۶
روض الجنان: مراوغه. ۷
85. علامه شعرانى: مراوغه غلطيدن در خاك است. ۸
روض الجنان: اگر گويند: آن علوم چيست كه چون مُجتمع شود آن را عقل خوانند؟
گوييم اوّل علم است به خود و احوال خود... دگر علم بود به انتفاء آنكه ادراكش نمى‏كند با سلامت احوالش... ۹ .
86. علامه شعرانى: اگر كسى چيزى را ادراك نكرد دليل بر آن نخواهد بود كه آن چيز موجود نيست، چنان‏كه ما عذاب قبر و ملائكه را ادراك نمى‏كنيم و همه اينها هستند، مگر آنكه قيد كنيم چيزى قابل ادراك يك حاسّه را از همان حاسّه درك نكرديم آن چيز نيست. ۱۰

1.روض الجنان، ج ۸ ، ص ۳۴۶ ـ ۳۴۷.

2.روح الجنان، ج ۵ ، ص ۲۵۳. مطابق تعليقه شماره ۱۳۸۲ اين مجموعه.

3.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۴۶.

4.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۶۱.

5.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۴۹؛ در چاپ مشهد «مراغه» آمده است.

6.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۶۳.

7.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۵۴.

8.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۶۶.


تفسير نورٌ علي نور ج1
80

پيامبران اولوالعزم

در مورد پيامبران اولوالعزم بين مفسران اختلاف و درباره آن چند نظر وجود دارد، اما علامه را نظر بر آن است كه همه پيامبران صاحب عزم و نيت راسخ و شكيب بودند.
مؤلف در ذيل آيه 35 سوره احقاف مى‏گويد:
«فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ» ، آنگه امر كرد رسول را به صبر كردن، گفت: صبر كن چنان‏كه صبر كردند پيغامبران اولواالعزم.
خلاف كردند در آنكه پيغامبران اولواالعزم كه بودند: ابن زيد گفت: همه پيغامبران اولواالعزم بودند و هيچ پيغامبر نبود خداى را والاّ اولوالعزم بود... . بعضى ديگر گفتند: همه پيغامبران اولواالعزم بودند الاّ يونس كه در او عجله‏اى وحدتى بود... . كلبى گفت: اولواالعزم آنان‏اند كه، ايشان را قتال فرمودند و ايشان به تيغ بيرون آمدند و جهاد كردند. بعضى ديگر گفتند: مراد به اولواالعزم، دوازده پيغامبراند از بنى اسرائيل كه ايشان را به شام فرستادند، امّت در ايشان عاصى شدند، سخت آمد بر ايشان. آنگه كافران برايشان مستولى شدند و ايشان را بكشتند. و گفتند، شش پيغامبر بودند: نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و موسى عليهم‏السلام. و ايشان‏اند كه خداى تعالى قصّت ايشان در سورة الاعراف به نَسق بگفت، گفت: اصحاب شرايع بودند پنج پيغامبر: نوح بود و ابراهيم و موسى و عيسى و محمد (صلى الله عليه وآله وعليهم) مقاتل گفت: شش پيغامبر بودند: نوح بود كه او بر رنج قوم صبر كرد، و ابراهيم بود كه بر آتش صبر كرد، و اسحاق بود كه بر ذبح صبر كرد، و يعقوب بود كه بر فراق فرزند صبر كرد، و يوسف بود
كه بر بلاى چاه و زندان صبر كرد، و ايّوب بود كه بر بلاى بيمارى صبر كرد. حسن بصرى گفت: چهار كس بودند: ابراهيم و موسى و داود و عيسى. امّا عزم ابراهيم آن بود كه او را خداى تعالى گفت: «... اَسْلِمْ...» ، او گفت: «...أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ» . ۱ آنگه او را ابتلا كردند در مال و نفس و فرزند و وطن، به همه وفا كرد و در همه صادق آمد. امّا موسى عليه‏السلامعزم او آن بود كه، او را گفتند: «... اِنّا لَمُدْرَكُونَ»۲ ، او گفت: «...كَلاّ إِنَّ مَعِي رَبِّي سَيَهْدِينِ» . ۳ و امّا عزم داود آن بود كه، بر خطيئت خود چندان بگريست كه پيرامن او گياه برست. و امّا عيسى، عزم او آن بود كه، در دنيا خشتى بر خشتى ننهاد و گفت: دنيا معبّر است و گذرگاه، به او ببايد گذشتن و عمارتش نبايد كردن، چنان است كه حق تعالى گفت رسول را كه: صبر كن چنان‏كه اولواالعزم كردند؛ در صدق، چون ابراهيم باش، و در وثوق چون موسى باش، و در خشوع چون داود باش، و در زهد چون عيسى باش. قتاده گفت: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بودند. ۴
علامه شعرانى هم در حاشيه مى‏نويسد:
بر هيچ يك از اين اقوال دليل واضح و قرينه صحت نياوردند، و درست همان است كه پيغمبران همه صاحب عزم و نيت راسخ وصبر و شكيب بودند، چنان‏كه قول اول است. و اين اقوال همه تكلّف باشد. ۵

38. «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً...»

روض الجنان: مجاهد گويد: آدم از زمين هند به چهل سال چهل حج كرد پياده، و به هر منزل كه فرود آمد امروز آبادانى است. و چون به زمين آمد، عصايى داشت از درخت مُورْد بهشت، بالاى آن ده گز، از او به موسى عليه‏السلام رسيد... . ۶
80. علامه شعرانى: بيشتر مفسران اين بهشت را بهشت خلد دانند كه در آسمان است و آدم از آنجا به زمين آمد و چنان‏كه در جاى ديگر گفته‏ايم همه موجودات از آن عالم فرود آمده‏اند، مثل «أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ»۷ و چهارپايان را هم فرمود ما فرو فرستاديم و خلقت همه در سير نزولى اين است. ۸

39. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِاياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»

روض الجنان: و «خُلُود»، به نوعى عرف دليل دوام كند، چنان‏كه گويند: لا خُلُودَ لِلدُّنْيا، اَىْ لا دَوام لَها وَاَهْل الْجَنَّة مُخَلَّدُونَ فيها؛ اَىْ دائِمُونَ. والاّ، در وضع لغت عبارت بود از مدّت دراز، چنان‏كه گويند: خُلِّدَ فُلانٌ السِّجْنَ اِذا حُبسَ مدَّةً طويلَةً، و اگرچه دايم نباشد، و مِنْهُ قَوْلُه تَعالى: «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ...» ، ۹ ومِنْهُ قَوْلُهُمْ: فُلانٌ مُخْلِدٌ اِذا كانَ بَطَىْ‏ءَ الشَّيْبِ. و اين شرح براى آن داده مى‏شود تا در جاى ديگر كه آيد در ذكر فُسّاق اهل صلات اصحاب وعيد تمسّك نكنند بدو. ۱۰81. علامه شعرانى: اصحاب وعيد كسانى را گويند كه مسلمان را به ارتكاب معصيت كافر شمارند و مذهب ما آن است كه ايشان مؤمنند و فاسق، و آياتى كه خلود در آتش براى آنها مقرر داشتند مراد زمان بسيار است نه دوام. ۱۱

1.بقره (۲): ۱۳۱.

2.شعراء (۲۶): ۶۱.

3.شعراء (۲۶): ۶۲.

4.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۲۸۳ ـ ۲۸۵.

5.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۱۷۵. مطابق تعليقه شماره ۲۶۲۸ اين مجموعه.

6.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۳۴ـ۲۳۵.

7.حديد (۵۷): ۲۵.

8.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۵۳.

9.اعراف (۷): ۱۷۶.

10.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۳۵.

11.روح الجنان، ج ۱، ص ۱۵۴.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 71784
صفحه از 724
پرینت  ارسال به