85 . «...وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالاْءِثْمِ وَ الْعُدْوانِ...»
روض الجنان: «تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ» اهل كوفه به تشديد خواندند اينجا و در تحريم، و تقديرُهُ: تَتَظاهَرُونَ، يك «تا» را قلب كردند با «ظا»، پس ادغام كردند. و باقى قُرّاء به تخفيف خواندند. ۱
133. علامه شعرانى: عبارت كتاب دلالت بر خلاف مقصود دارد؛ چون اهل كوفه عاصم و كسائى و حمزه به تخفيف خواندند و باقى قراء «تظاهرون» به تشديد. يا سهو است و يا تصحيف. ۲
روض الجنان: اَنَفَه. ۳
134. علامه شعرانى: يعنى غيرت و تعصّب. ۴
87 . «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ ...»
روض الجنان: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ» ؛ ما بداديم موسى را كتاب، يعنى تورات. «وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ» ، يعنى اَلْبَعْنا مِنَ الْقَفا، يُقال: قُفاهُ يَقْفُوهُ اِذا تَبِعَهُ، وقَفّاهُ غيْرَهُ اِذا اَتْبَعَهُ، قالَ اللهُ تَعالى: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...» ، قال اُمَيّهُ بْنُ اَبى الصَّلْتِ:
قالَتْ لَهُ اُخْتُهُ قُصّيهِ عَنْ جُنُبٍوَكَيْفَ تَقْفُوا ولا سَهْلٌ ولا حَزَنٌ۵
135. علامه شعرانى: چون صندوق حضرت موسى عليهالسلام در آب مىرفت نه در زمين نرم يا درشت. و اميّه بن ابى الصلت از حنفا بود و اشعار او بيشتر در خداشناسى و
قصص انبيا و بهشت و دوزخ و امثال اينها است اما به پيغمبر صلىاللهعليهوآله ايمان نياورد با آنكه در زمان آن حضرت بود. ۶
روض الجنان: ومِنْهُ قَوْلُ النَّبىّ عليهالسلام: اَلاَرْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَما تعارَفَ مِنْها ائْتَلَفَ وَما تَناكَرَمِنْها اخْتَلَفَ، يعنى ذَوى الاَْرْواح.
مراد به ارواح در خبر ذوى الاَرْواحند على حَذْفِ الْمُضافِ وَقامَةِ الْمُضافِ اِلَيْهِ مَقَامه، كَقَوْلِهِ، تعالى: «وَسْئَلِ الْقَرْيَةَ...» ، و اين از باب فُعْلٍ و فِعْلٍ باتّفاقِ الْمَعْنى باشد اَعْني روح در اين قسمت ريح بود جز كه تا در هوا بود ريح خوانند او را، چون به حيوانات پيوندد روحش خوانند. ۷
136. علامه شعرانى: روح مجرد است و غير جسمانى، الاّ آنكه عوام را دشوار است تصور مجرد كردن و بهترين تمثيل براى آنان باد است كه خود ديده نمىشود و آثار آن مرئى است. همچنين مجردات ديده نمىشوند و آثار آنها مرئى است، و اگر كسى پندارد كه جان انسانى حقيقةً باد است در مجارى عروق، سخت به خطا رفته و اگر گويد نظير باد است كه خود ديده نمىشود صحيح گفته است و تنظير نيكو كرده. و روح در اصطلاح اطبا بخارى است داراى مزاج خاص و سخن از آن نداريم.
و بهتر آن است كه روح را تشبيه به نور آفتاب كنيم كه چون بر در و ديوار تابد روشن كند و اگر ديوار خراب شود نور بماند و فانى نشود چنانكه قوام نور به آفتاب است نه به ديوار، قوام روح به عالم اعلى است و امر خدا، نه بدن. ۸
1.روض الجنان، ج ۲، ص ۴۰.
2.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۴۴.
3.روض الجنان، ج ۲، ص ۴۲.
4.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۴۶.
5.روض الجنان، ج ۲، ص ۴۹.
6.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۵۱.
7.روض الجنان، ج ۲، ص ۵۱ .
8.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۵۲.