99
تفسير نورٌ علي نور ج1

85 . «...وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالاْءِثْمِ وَ الْعُدْوانِ...»

روض الجنان: «تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ» اهل كوفه به تشديد خواندند اينجا و در تحريم، و تقديرُهُ: تَتَظاهَرُونَ، يك «تا» را قلب كردند با «ظا»، پس ادغام كردند. و باقى قُرّاء به تخفيف خواندند. ۱
133. علامه شعرانى: عبارت كتاب دلالت بر خلاف مقصود دارد؛ چون اهل كوفه عاصم و كسائى و حمزه به تخفيف خواندند و باقى قراء «تظاهرون» به تشديد. يا سهو است و يا تصحيف. ۲
روض الجنان: اَنَفَه. ۳
134. علامه شعرانى: يعنى غيرت و تعصّب. ۴

87 . «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ ...»

روض الجنان: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ» ؛ ما بداديم موسى را كتاب، يعنى تورات. «وَ قَفَّيْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ» ، يعنى اَلْبَعْنا مِنَ الْقَفا، يُقال: قُفاهُ يَقْفُوهُ اِذا تَبِعَهُ، وقَفّاهُ غيْرَهُ اِذا اَتْبَعَهُ، قالَ اللهُ تَعالى: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...» ، قال اُمَيّهُ بْنُ اَبى الصَّلْتِ:
قالَتْ لَهُ اُخْتُهُ قُصّيهِ عَنْ جُنُبٍوَكَيْفَ تَقْفُوا ولا سَهْلٌ ولا حَزَنٌ۵
135. علامه شعرانى: چون صندوق حضرت موسى عليه‏السلام در آب مى‏رفت نه در زمين نرم يا درشت. و اميّه بن ابى الصلت از حنفا بود و اشعار او بيشتر در خداشناسى و
قصص انبيا و بهشت و دوزخ و امثال اينها است اما به پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ايمان نياورد با آنكه در زمان آن حضرت بود. ۶
روض الجنان: ومِنْهُ قَوْلُ النَّبىّ عليه‏السلام: اَلاَرْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ فَما تعارَفَ مِنْها ائْتَلَفَ وَما تَناكَرَمِنْها اخْتَلَفَ، يعنى ذَوى الاَْرْواح.
مراد به ارواح در خبر ذوى الاَرْواحند على حَذْفِ الْمُضافِ وَقامَةِ الْمُضافِ اِلَيْهِ مَقَامه، كَقَوْلِهِ، تعالى: «وَسْئَلِ الْقَرْيَةَ...» ، و اين از باب فُعْلٍ و فِعْلٍ باتّفاقِ الْمَعْنى باشد اَعْني روح در اين قسمت ريح بود جز كه تا در هوا بود ريح خوانند او را، چون به حيوانات پيوندد روحش خوانند. ۷
136. علامه شعرانى: روح مجرد است و غير جسمانى، الاّ آنكه عوام را دشوار است تصور مجرد كردن و بهترين تمثيل براى آنان باد است كه خود ديده نمى‏شود و آثار آن مرئى است. همچنين مجردات ديده نمى‏شوند و آثار آنها مرئى است، و اگر كسى پندارد كه جان انسانى حقيقةً باد است در مجارى عروق، سخت به خطا رفته و اگر گويد نظير باد است كه خود ديده نمى‏شود صحيح گفته است و تنظير نيكو كرده. و روح در اصطلاح اطبا بخارى است داراى مزاج خاص و سخن از آن نداريم.
و بهتر آن است كه روح را تشبيه به نور آفتاب كنيم كه چون بر در و ديوار تابد روشن كند و اگر ديوار خراب شود نور بماند و فانى نشود چنان‏كه قوام نور به آفتاب است نه به ديوار، قوام روح به عالم اعلى است و امر خدا، نه بدن. ۸

1.روض الجنان، ج ۲، ص ۴۰.

2.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۴۴.

3.روض الجنان، ج ۲، ص ۴۲.

4.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۴۶.

5.روض الجنان، ج ۲، ص ۴۹.

6.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۵۱.

7.روض الجنان، ج ۲، ص ۵۱ .

8.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۵۲.


تفسير نورٌ علي نور ج1
98

83 . «...وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ ...»

روض الجنان: و در خبر هست كه: چون ابتداى اسلام بود و اوّلِ هجرت بود، رسول عليه‏السلام از مكّه به مدينه آمده بود و مسجد بنا كرده، ستونى است كه آن را حنّانه خوانند. رسول عليه‏السلام بر آن ستون تكيه كردى و براى صحابه خطبه كردى بر پاى استاده. چون مسلمانان بيشتر شدند و عدد وعدّت بسيار شد، دستورى خواستند و گفتند: ما را خوش نيست كه ما نشسته و تو بر پاى استاده ما را خطبه مى‏كنى. دستور باش ما را تا براى تو منبرى سازيم تا بدان جا خطبه كنى؟ گفت: روا باشد، اين منبر كه امروز هست بساختند.
رسول عليه‏السلام آن روز از در مسجد در آمد و آهنگ منبر كرد و نزديك ستون حنّانه نرفت، منبر سه پايه بود، پا بر پايه اوّل نهاد و گفت: آمين، و بر دوم نهاد و سوم همچنين، و كس را نديدند كه دعا مى‏كرد. ۱
131. علامه شعرانى: چون مردم فرشتگان را نمى‏بينند و پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مى‏ديد. و از اين‏جا توان دانست كه شرط ديد فرشتگان به تابش نور از جسم غير شفاف و دخول نور در جليديه چشم و رفتن به ملتقى العصبتين نيست، و اگر چنين بود همه مى‏ديدند. ۲
روض الجنان: «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» ... اهل حجاز حُسْناً خوانند على المصدر، و حَمْزه و كسائي و خَلَف حَسَناً على النَّعْت بفتح الْحاء و السّين، اَىْ قَوْلاً حَسَناً. ۳
132. علامه شعرانى: اهل حجاز از قرّاء سبعه ابن كثير مكى است و نافع مدنى، و غير
اهل حجاز هم بعضى چنين خواندند، مانند عاصم كوفى كه قرائت او مشهور است. ۴

1.روض الجنان، ج ۲، ص ۳۵.

2.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۴۱.

3.روض الجنان، ج ۲، ص ۳۷.

4.روح الجنان، ج ۱، ص ۲۴۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج1
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 86217
صفحه از 724
پرینت  ارسال به