1011
تفسير نورٌ علي نور ج2

اصل «سَبْت»، قطع باشد،... . و گفته اند معنى آن است كه: جَعَلْنا نَوْمَكُمْ راحةً لاَبْدانِكُمْ و السُّبات التَّمدُّد، يقال: سبَتَتِ المَرْأةُ شَعْرَها اِذا حَلَّتْهُ مِنَ العَقْصِ. ۱
2317. علامه شعرانى: يعنى گره از زلف گشود و آن را رها كرد و آويخت. ۲

49. «لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً» .

روض الجنان: آنگه غرض بيان كرد در اين باران فرستادن كه گفت: «لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً» تا زنده كنيم به او زمين مرده را. ابو عبيده گفت: مراد به «بَلْدَة» مكان است براى آن ميْت گفت ذهاباً الى المعنى. ۳
2318. علامه شعرانى: يعنى «بلدة» مؤنث است و صفت آن «ميتاً» مذكر، بر خلاف قاعده نحوى. و جواب آن است كه تذكير به اعتبار معنى است و «بلده» به معنى مكان است. ۴

54 . «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً» .

روض الجنان: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» ؛ گفت: او آن خداى است كه بيافريد از آب يعنى نطفه، آدمى را «فَجَعَلَهُ» ؛ پس كرد او را نسبى و صهرى، ... نسبى و صهرى.
ابن سيرين گفت: اين آيت در حقّ امير المؤمنين على عليه السلام آمد كه رسول عليه السلامدختر به او داد فاطمه را عليهاالسلام و او بود كه جامع بود هم نَسَب را و هم سبب را. از جهت نسب پسر عمّش بود و از سبب شوهر دخترش بود، و هيچ كس را از صحابه و اهل بيت اين هر دو به يك جاى نبود. ۵
2319. علامه شعرانى: مگر عثمان بن عفان و ابوالعاص بن ربيع و آنان در نسب چنان نزديك نبودند كه امير المؤمنين عليه السلام بود و آن شرافت كه فاطمه عليهاالسلام را

1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۲۸۳.

3.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۳۹ ـ ۲۴۰.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۲۸۴.

5.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۴۲ ـ ۲۴۳.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1010

نام حَنْظَلَة بن صفوان، و به زمين ايشان كوهى بلند بود كه آن را فيح گفتند و سيمرغ آنجا مأوى داشت، و آن مرغى است كه از او بزرگ تر مرغ نباشد و همه لونها بر او باشد. و او را عنقاء براى آن خوانند كه دراز گردن است... . ۱
2313. علامه شعرانى: اين قصص در عرائس ثعلبى مذكور است ۲ و مؤلف از آنجا فراگرفته، و چنان كه گفتيم به گفته هاى او اعتماد نمى توان كرد. ۳
روض الجنان: معازف. ۴
2314. علامه شعرانى: يعنى آلات لهو چون تار و طنبور. ۵
روض الجنان: و گنگها لوله ها بساختند. ۶
2315. علامه شعرانى: لوله ها تفسير گنگهاست وعادت مؤلف است كه كلمه مبهم و تفسير آن را پى درپى بى حرف عطف مى آورد و در برهان قاطع در لغت گنگ به ضمّ اول گويد: لوله اى كه به جهت راه آب از سفال سازند و در زير زمين به هم وصل كنند. ۷ واين اصطلاح اكنون هم در تهران متداول است اما تنبوشه از آن مشهورتر. ۸
روض الجنان: در روز آمدند. ۹
2316. علامه شعرانى: ترجمه «اصبحوا» است. ۱۰

47. «وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً» .

روض الجنان: «وَ النَّوْمَ سُباتاً» ؛ و خواب را راحت شما كرد و آسايش و قطع عمل و

1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۱.

2.عرائس المجالس، ص ۱۳۱.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۲۷۲.

4.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۵.

5.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۲۷۴.

6.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۶؛ در چاپ مشهد كلمه «لوله ها» نيامده است.

7.برهان قاطع، ۱۰۰۸.

8.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۲۷۵.

9.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۲۲۸.

10.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۲۷۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139046
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به