پيدا مى كنند به اينكه دور و نزديك را مى دانند و مى بينند با اينكه احاطه جسمى قامت انسان بر اين فضاى نامتناهى ممكن نيست. ۱
روض الجنان: [پيامبر عليه السلام]... آنگه جبريل گفت: خداى مرا فرموده است تا تو را بگويم كه فاطمه را به على دهى و ايشان را بشارت دهى به دو پسر زكىّ نجيب طاهر خير فاضل در دنيا و آخرت. يا على! اين فرشته از بر من برفت، من در حال كس فرستادم به تو و عزم مصمّم كردم بر آنكه فرمان خداى پيش گيرم در اين باب.
على گفت: يا رسول الله! كار من اينجا رسيده است كه خداى تعالى مرا ياد كند در ملاء اعلى؟ و در بهشتها حديث من كنند؟ و عقد نكاح من بر آسمان بندند به حضور فرشتگان؟ ۲
2321. علامه شعرانى: يعنى مقام آن حضرت نزد خدا بدان حد از بلندى وعزت رسيده است كه هر گاه نظير آن در مردم اين جهان اتفاق افتد بزرگان آنها را فراموش نمى كنند و هميشه در ياد دارند، اما خداوند هيچ كس را فراموش نخواهد كرد. ۳
روض الجنان:... اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: من از نزديك رسول به در آمدم و از خرّمى نمى دانستم تا چگونه مى روند، در راه بوبكر و عمر پيش من بر افتادند، مرا گفتند: ما وراءَك؛ چه خبر است؟ گفتم: رسول فاطمه را به من داد، و گفت: خداى تعالى او را به تو داد و عقد شما در آسمان ببستند. رسول عليه السلام بر اثر مى آيد تا اين حديث تمام بكند. ايشان نيز شادمانه شدند و با من به مسجد آمدند.
بر اثر، رسول عليه السلام در رسيد روى از خرّمى تازه و شكفته بود، گفت: بلال كجاست؟ بلال را بخواندند، گفت: برو آواز ده مهاجر و انصار را. و او برفت و صحابه را جمع مى كرد و رسول عليه السلام به نزديك منبر بنشست تا مردم مجتمع شدند، آنگه بر منبر شد و