1037
تفسير نورٌ علي نور ج2

حكم اوست، و او را دوازده هزار قائد است، زير فرمان هر قائدى هزار مقاتل، اگر خواهى بيا تا يك بارى مُلك او بنگرى؟ گفت: ترسم كه سليمان مرا بجويد كه وقت نماز نزديك است... . ۱
2376. علامه شعرانى: اين شماره لشكر مبالغه است، چون در آن عهد نگاهدارى دوازده ميليون لشكرى ممكن نبود و گفتند تيمور كه بر بيشتر ممالك مستولى گشت هشتصد هزار لشكر داشت از يك ميليون كمتر، امروز هم براى بيشتر دولتهاى بزرگ دوازده ميليون لشكر محال است. و چون اين روايات به طريق صحيح از معصوم روايت نشده از منقولات ثعلبى است اعتماد بر آن نشايد كرد. ۲

27. «قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ» .

روض الجنان: «قالَ سَنَنْظُرُ» ، سليمان گفت: ما بنگريم تا اين حكايت كه گفتى من قولكَ: «أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ» . تا به آخر آيت مقدّم، راست است يا دروغ؟ اوّل تدبير آب بساز كه ما و لشكر تشنه ايم. او بيامد و راه نمود ايشان را بر آب. چاهها بكندند و آب بر گرفتند چندان كه حاجت بود.* آنگه نامه اى نبشت:
مِنْ عبداللّهِ سليمان بن داوُد الى بلقيس مَلِكَةِ سبَأ: «السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى» ، ۳«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * أَلاّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ» . ۴
ابن جريج گفت: سليمان عليه السلام در نامه بر آن بنه افزود كه در قرآن هست، «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * أَلاّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ» . ۵
منصور گفت: سليمان عليه السلام منْ اَبْلَغِ النّاس است به اين ايجاز و اختصار كه در نامه كرد.
قتاده گفت: عادت پيغامبران عليهم السلام چنين بود كه تطويل نكردندى. چون نامه

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۹.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۹۲. رك: عرائس المجالس، ص ۲۷۷.

3.طه (۲۰): ۴۷.

4.نمل (۲۷): ۳۰ـ۳۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1036

19. «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ...» .

روض الجنان: «فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي» ، گفت: بار خدايا! مرا الهام ده، يعنى توفيق تا شكر نعمت تو كنم كه كردى بر من و پدر و مادر من، و عملى صالح كنم كه تو بپسندى. ۱
2374. علامه شعرانى: حضرت سليمان عليه السلام از آن شاد شد كه با همه حشمت و مكنت و قدرت، مورى زير پاى لشكريان او آزرده نشد و چنان به عدل و بى آزارى معروف گشت كه مورچگان هم دانستند لشكر سليمان دانسته مورى را نمى آزارند تا چه رسد به انسان ضعيف. ۲

21. «لأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ» .

روض الجنان: ... قصّه اين [ غيبت هدهد ] آن بود كه، علماى سير و اخبار و قصص انبيا گفتند: چون سليمان عليه السلام از بناى بيت المقدّس فارغ شد، خواست تا به زمين حرم آيد... . ۳
2375. علامه شعرانى: عاصمه مُلك سليمان در بيت المقدس بود چنان كه در اين روايت است و مشهور و متواتر اما آنكه گويد در اصطخر فارس بود افسانه است بى اصل، چنان كه گفتيم. ۴
روض الجنان: ... زنى است كه او را بلقيس گويند، و پادشاه شما كه سليمان است اگر چه ملك او عظيم است، ملك بلقيس از ملك او كم نباشد، چه ولايت يمن جمله در

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۵.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۸۹.

3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۷.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۳۹۱.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 148133
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به