خداى بردارد او را از طاعت وسيلتى نبود. ۱
2387. علامه شعرانى: يعنى طاعت شايسته انجام نداده تا وسيله تقرب او باشد. ۲
64. «أَمَّنْ يَبْدَؤا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .
روض الجنان: «أَمَّنْ يَبْدَؤا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» ؛ يا كيست كه ابتداى خلق آفريند، آنگه اعادت كند؟ در اين ميان محذوفى هست، و آن آن است كه: يَبْدَؤ الخَلْق ثمَّ يُفنيه ثمَّ يُعيدهُ؛ خلق بيافريند اوّل، آنگه با فنا برد، آنگه اعادت كند، چه افنا نكرده اعادت نشايد كردن، و آنچه خداى تعالى اعادت كند بر دو ضرب است:
يكى آن است كه بقا بر او روا باشد، چون اجسام و الوان. و بعضى را بقا بر او روا نباشد چون علم و ارادت و جز آن. آنچه آن را بقا باشد، چون اعادت كنند آن را عين آن اعادت كنند، و آنچه آن را بقا نباشد اعادت عين درست نبود، اعادت مثل آن كند.* «وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» ؛ و كيست كه شما را روزى دهد از آسمان و زمين؟ از آسمان به باران و از زمين به نبات «أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ» با خداى خداى هست كه اين مى كند؟ يعنى نيست. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» ؛ بگو بيارى حجّت خود اگر راست مى گويى كه حجّتى دارى. ۳ **
2388. علامه شعرانى: * خواجه طوسى در تجريد و علامه حلى در شرح آن گفته اند اعاده معدوم جايز نيست و آنكه اعاده مى شود مثل معدوم است نه عين آن. ۴ در چيز مادى و غير مادى، چيزهايى كه ماده دارد و صورتش تغيير مى كند و معدوم صرف نمى شود، چون ماده آن باقى است وقتى صورت تازه بر آن طارى شود مى توان گفت
1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۵.
2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۱۵.
3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۶.
4.رك: كشف المراد، ص ۱۰۹، مسأله ۴۰.