1043
تفسير نورٌ علي نور ج2

عين ماده اولى است، در صورت ديگر اعاده داده شده است. ۱
2389. ** آيه دليل است بر بطلان قول ظاهريين كه تمسك به برهان را جايز نمى شمارند. ۲

66. «بَلِ ادّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الاْخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ» .

روض الجنان: «بَلِ ادّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الاْخِرَةِ» ، قوله: «ادّارَكَ» ، حمزه و كسائى و نافع و عاصم، و در شاذّ حسن و اَعْمش و يحيى بن وَثّاب و شيبه خواندند: «بلِ ادّارك»، به كسر «لام» و «الف» وصل... . و باقى قرّاء خواندند: بلْ اَدْرَكَ، به سكون «لام» و قطع «الف» از ادْرَكَ مِنَ الادْراكِ.
و معنى كلام آن است كه: هَلْ تَتابَعَ، استفهامى است متضمّن جحد، يعنى لمْ يَتَدارَكْ؛ علم ايشان به آخرت متدارك شود و متتابع، و در آخرت بدانند آنچه امروز نمى دانند.** و مورد آيت تهديد و وعيد باشد... . ۳
2390. علامه شعرانى: * حسن به قول مجمع البيان بل ءَأدرك خوانده است. ۴
2391. ** اهل فطنت و دقت دانند كه معنى «ادّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الاْخِرَةِ» چيزى نيست كه در خاطر بشر عادى آن عهد و تربيت شده در حجاز بگذرد و مانند آن در سخن بلغا و حكماء عرب ديده نشده و از امرؤالقيس و نابغه و قس بن ساعده شنيده نگشته و جز آنكه از طرف خداوند وحى شده باشد ممكن نيست؛ خواه به معنى كمال علم باشد در آخرت يا به معنى غاب علمهم بالآخره، چنان كه از بعض مفسران نقل كرده اند. ۵ روض الجنان: آنگه گفت: «بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْها» ؛ بل ايشان از آن، يعنى از آخرت در

1.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۱۶.

2.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۷.

3.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۱۷. در مجمع البيان، چاپ علامه شعرانى (ج ۷، ص ۲۳۰) «آدّرك» آمده است.

4.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۱۷.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1042

خداى بردارد او را از طاعت وسيلتى نبود. ۱
2387. علامه شعرانى: يعنى طاعت شايسته انجام نداده تا وسيله تقرب او باشد. ۲

64. «أَمَّنْ يَبْدَؤا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» .

روض الجنان: «أَمَّنْ يَبْدَؤا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ» ؛ يا كيست كه ابتداى خلق آفريند، آنگه اعادت كند؟ در اين ميان محذوفى هست، و آن آن است كه: يَبْدَؤ الخَلْق ثمَّ يُفنيه ثمَّ يُعيدهُ؛ خلق بيافريند اوّل، آنگه با فنا برد، آنگه اعادت كند، چه افنا نكرده اعادت نشايد كردن، و آنچه خداى تعالى اعادت كند بر دو ضرب است:
يكى آن است كه بقا بر او روا باشد، چون اجسام و الوان. و بعضى را بقا بر او روا نباشد چون علم و ارادت و جز آن. آنچه آن را بقا باشد، چون اعادت كنند آن را عين آن اعادت كنند، و آنچه آن را بقا نباشد اعادت عين درست نبود، اعادت مثل آن كند.* «وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» ؛ و كيست كه شما را روزى دهد از آسمان و زمين؟ از آسمان به باران و از زمين به نبات «أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ» با خداى خداى هست كه اين مى كند؟ يعنى نيست. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ» ؛ بگو بيارى حجّت خود اگر راست مى گويى كه حجّتى دارى. ۳ **
2388. علامه شعرانى: * خواجه طوسى در تجريد و علامه حلى در شرح آن گفته اند اعاده معدوم جايز نيست و آنكه اعاده مى شود مثل معدوم است نه عين آن. ۴ در چيز مادى و غير مادى، چيزهايى كه ماده دارد و صورتش تغيير مى كند و معدوم صرف نمى شود، چون ماده آن باقى است وقتى صورت تازه بر آن طارى شود مى توان گفت

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۵.

2.روح الجنان، ج ۸ ، ص ۴۱۵.

3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۶۶.

4.رك: كشف المراد، ص ۱۰۹، مسأله ۴۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138607
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به