او بدهد، و تفصيل اين مسائل را در كتب فقه بايد جست.
بارى، واجباتِ معاش و عبادات را نمى توان ترك كرد براى آنكه ظالم باج مى گيرد، و الا كسب و تجارت و حج و امثال آن تعطيل مى شود. اگر گويى: ايمنى راه شرط حج است، گوييم: چون ايمن نباشد خطر جان وعرض و مال نامحدود است برخلاف باج گرفتن ظالم كه آن را در عرف ناايمنى نمى گويند تجار با وجود باج و گمرك از فرستادن كالاى تجارت ابا ندارند اما در ناامنى مال نمى فرستند، خوف در اين هست و در آن نيست. ۱
24. «فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» .
روض الجنان: و روايت ديگر آن است كه: ايشان دلو و رسن داشتند، دلو و رسن از ايشان بستد و به كناره چاه آمد، و به قوّت مردمان را دور كرد، و آب بر كشيد و گوسپندان را آب داد، و ايشان با خانه رفتند، و ذلكَ قوله. «فَسَقى لَهُما» اَىْ غَنَمَهُما، آب داد براى ايشان گوسپندان ايشان را، مفعول به بيفگندند براى آن علّت كه گفتيم. «ثُمَّ تَوَلّى إِلَى الظِّلّ» ؛ آنگه به سايه درختى آمد خسته و مانده. ۲
2406. علامه شعرانى: «خسته» در اين كلام به معنى تعب و كلال است نه به معنى مجروح، و قدما كمتر به اين معنى استعمال مى كردند و غالباً درجراحت مستعمل بود. ۳
29. «فَلَمّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً ...» .
روض الجنان: و اهل او آبستن بود مُقْرِب. ۴