1061
تفسير نورٌ علي نور ج2

از بالاى آن نفعى نبود، و نفع عظيم عاجل عقيب فعل مكلّف را ملجأ بكند. ۱
2421. علامه شعرانى: اگر چه سلب اختيار نمى كند اما نزديك بدان است. و كسى كه نفع عاجل در كارى ديد و ضرر بسيار در ترك آن، ناچار اقدام بدان خواهد كرد؛ مانند كسى كه در راهى آتش و چاه و درنده و بلاها بيند و در راه ديگر طعام نيك و شادى، البته اين دوم را بر گزيند و اين دلالت بر فضل و تقواى او نكند تا مستحقّ ثواب باشد. ۲

28. «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ» .

روض الجنان: ... مَكْحول گفت: ده خصلت كه در قوم لوط بود در اين امّت هست: يكى آنكه كُنْدُرو خاييدندى، و انگشت شكستن، و ايزار پاى گشادن،* و سر انگشتان به حنا بستن، و شكنف** باز گذاشتن... . ۳
2422. علامه شعرانى: * در عبارت عربى به جاى اين كلمه «وحلّ الإزار» است. ۴
2423. ** به نظر مى رسد اين جمله به جاى «حل ازرار القباء» است كه در كتب تفسير عربى مانند در المنثور از منكرات آنان شمرده. ۵ و شكنف مصحف نباشد يا باشد به معنى بند قباست يا دكمه و آلت بستن آن. ۶

36. «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الاْخِرَ...» .

روض الجنان: «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً» ، «الى» تعلق دارد به محذوفى، گفت: و به مدين فرستاديم برادر ايشان شُعيب را، ... «فَقالَ» ؛ گفت: اى قوم! خداى را پرستى «و

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۰۰ ـ ۲۰۱.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۵.

3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۰۵.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۸.

5.درالمنثور، ج ۴، ص ۳۲۴.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1060

بگفت اعتراضى بر وجه* اعذار و انذار.
آنگه با قصه ابراهيم رفت، گفت: «فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ»۱ ؛ و نبود جواب قومش الاّ آنكه گفتند بكشى او را يا بسوزى او را. در كلام محذوفى هست، و آن آن است كه: فَفَعَلُوا ذلكَ، «فَأَنْجاهُ اللّهُ مِنَ النّارِ»۲ ؛ آنچه گفتند بكردند، و اسباب و آلات آن بساختند، خداى تعالى او را برهانيد از آتش به آنكه آتش بر او برْد و سَلام كرد، چنان كه قصّه آن برفت تاآتش از او هيچ نسوخت مگر بند او. ۳ **
2419. علامه شعرانى: * [اعتراضى بر وجه اعذار] يعنى به طور جمله معترضه. ۴
2420. ** عبارت عربى عرائس چنين است: « و لاأحرقت النار يومئذٍ شيئاً إلاّ وثاق إبراهيم عليه السلام». ۵

27. «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا...» .

روض الجنان: «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ» ، آنگه گفت: ما بداديم ابراهيم را اسحاق و يعقوب، اسحاق پسر او و يعقوب پسر اسحاق «وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ» ؛ و در فرزندان او نهاديم پيغامبرى و كتاب، چه جمله پيغامبران بنى اسرائيل از اسحاق بودند. «وَ آتَيْناهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيا» ؛ و ما بداديم مزد او در دنيا... . و ابوالقاسم بلخى گفت: روا باشد كه خداى تعالى بعضى ثواب بدهد در دنيا مكلّفان را، و اين مذهب درست نيست، براى آنكه از حقّ ثواب آن است كه خالص باشد از شوايب و مشوب نبود به هيچ رنجى و مشقّتى، و در سراى تكليف اين نبود. دگر آنكه، ثواب نفعى بود عظيم كه

1.عنكبوت (۲۹): ۲۴.

2.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۳.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۳. عرائس المجالس، ص ۶۸.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138699
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به