از بالاى آن نفعى نبود، و نفع عظيم عاجل عقيب فعل مكلّف را ملجأ بكند. ۱
2421. علامه شعرانى: اگر چه سلب اختيار نمى كند اما نزديك بدان است. و كسى كه نفع عاجل در كارى ديد و ضرر بسيار در ترك آن، ناچار اقدام بدان خواهد كرد؛ مانند كسى كه در راهى آتش و چاه و درنده و بلاها بيند و در راه ديگر طعام نيك و شادى، البته اين دوم را بر گزيند و اين دلالت بر فضل و تقواى او نكند تا مستحقّ ثواب باشد. ۲
28. «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ» .
روض الجنان: ... مَكْحول گفت: ده خصلت كه در قوم لوط بود در اين امّت هست: يكى آنكه كُنْدُرو خاييدندى، و انگشت شكستن، و ايزار پاى گشادن،* و سر انگشتان به حنا بستن، و شكنف** باز گذاشتن... . ۳
2422. علامه شعرانى: * در عبارت عربى به جاى اين كلمه «وحلّ الإزار» است. ۴
2423. ** به نظر مى رسد اين جمله به جاى «حل ازرار القباء» است كه در كتب تفسير عربى مانند در المنثور از منكرات آنان شمرده. ۵ و شكنف مصحف نباشد يا باشد به معنى بند قباست يا دكمه و آلت بستن آن. ۶
36. «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ ارْجُوا الْيَوْمَ الاْخِرَ...» .
روض الجنان: «وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً» ، «الى» تعلق دارد به محذوفى، گفت: و به مدين فرستاديم برادر ايشان شُعيب را، ... «فَقالَ» ؛ گفت: اى قوم! خداى را پرستى «و