1069
تفسير نورٌ علي نور ج2

به تأويل تكذيب مى رود خبر «كان» باشد و «عاقبة» اسم آن يا بالعكس. ۱

30. «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهِ...» .

روض الجنان: و ابوهريره روايت كرد از رسول عليه السلام كه او گفت: هر مولود و فرزند كه زايد بر فطرت زايد، مادر و پدر او را جهود و ترسا و گبر كنند، يعنى خداى تعالى او را در اصل خلقت گبر و جهود و ترسا نيافريند چنان كه بهيمه بچّه اى زايد گوش بريده نباشد، خداونديش گوش ببرّد. ۲
2439. علامه شعرانى: يعنى صاحب چهار پا گوش او را ببرد. واين سخن ردّ آنان است كه پندارند خداوند بعضى را به طينت پاك آفريد و بعضى را پليد. ۳

55 . «وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يُقْسِمُ الْمُجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ...» .

روض الجنان: «وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ» ، گفت: آن روز كه قيامت برخيزد، كافران سوگند خورند كه ايشان در دنيا مقام نكردند جز يك ساعت، واين بر سبيل مبالغت گويند نه بر طريق حقيقت از دو وجه را: يكى آنكه آنچه برسيده باشد وفانى شده اگر چه بسيار باشد اندك بود چه آن ساعت ناچيز بود، دگر به اضافت با بقاى ابد و عذاب ابد آن يك ساعت باشد. مُقاتل و كلبى گفتند: يعنى ما در گور مقام نكرديم جز يك ساعت، چه ايشان گمان برند كه يك ساعت در گور بوده اند، براى آنكه ايشان مرده باشند، از مرور ايّام و اعوام خبر ندارند. ۴
2440. علامه شعرانى: مردگان از مرور ايام اين عالم خبر ندارند، روح هم آنها كه باقى و

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۴۳.

2.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۵۵.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۵۱ .

4.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۷۳.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1068

كلب و فهد مى نامند. ۱
روض الجنان: امّا سبب غلبه روم بر پارس آن بود كه عكرمه گفت و جماعتى مفسّران كه: شهر براز چون بر روم غالب شد و ولايت ايشان [خراب مى كرد و درختانشان] ۲ مى كند و مى سوخت تا به خليج رسيد. روز مجلس شراب بر برادرش فرُّخان نشسته بود بر عادت ايشان در ميانه فرّخان گفت: من در خواب ديدم كه بر سرير كسرى نشسته بودمى... . ۳
2437. علامه شعرانى: در تاريخ طبرى و غير آن همچنين «خليج» آمده است ۴ و مقصود از آن درياى نزديك قسطنطنيه است. پس «أدنى الارض» يعنى نزديك ترين زمين به پايتخت قيصر و مقصود آنكه: فارسيان غالب گشتند در نزديك قسطنطنيه. ۵

10. «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤا السوأى أَنْ كَذَّبُوا بِاياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤنَ» .

روض الجنان: ... وقولى ديگر آن است كه: «السُّؤاى»، و در جاى مفعول «اَساؤا» باشد، و قوله: «اَنْ كذَّبُوا» ، در تأويل مصدر است فى محلّ خبر كانَ اَوْ اسمه على اختلاف القراءتين كه اهل كوفه و ابن عامر «عاقبَةَ» به نصب خواندند على خبر كان مقدّماً على اسمه، و باقى قرّاء، «عاقِبَةُ» به رفع على اسم كان، و «السُّوأى» على محلّ النصب على انّهُ خبرُهُ، و كذلكَ العاقبةُ والتَّكذيبُ فى القَول الإخر فى كونهما تارةً اسم كانَ واخرى خبره. ۶
2438. علامه شعرانى: قول اخير آن است كه «السوءى» مفعول «اساؤا» و «أن كذّبوا» كه

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۹.

2.كلمات داخل قلاب افزوده چاپ علامه شعرانى است.

3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۳۹.

4.جامع البيان، ج ۲۱، ص ۲۴، ح ۲۱۲۲۸.

5.روح الجنان، ج ۹، ص ۴۰.

6.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۲۴۴ ـ ۲۴۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136886
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به