حجت نيست و به نظر مى رسد در مقام تمثيل نظر به سنگ معيّن نباشد. ۱
2450. *** سرو شاخ است و سُدّى هم اين تفسير را از معصوم روايت نكرده است. ۲
19. « ... وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» .
روض الجنان: «وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ» ، اَىْ اخفض و انقص؛ آواز با كم كن و بلند مدار، چه منكرتر بانگى بانگ خر باشد.
مُجاهد و قتاده گفتند: مراد به «اَنْكَر»، اقبح است، يعنى زشتر بانگى بانگ خر باشد كه اوّلش زفير باشد و آخرش شهيق. ۳
2451. علامه شعرانى: آخرِ سخن لقمان است. لقمان نام عربى است وبدين مناسبت اين حكيم را بايد از عرب دانست اما نظير وى در ساير امم بوده است كه حكمت را در ضمن حكايات و امثال و سخنان كوتاه و بليغ ادا مى كردند و شايد سخنان هر يك در ذهن شنوندگان با يكديگر آميخته، حكايت يكى را نسبت به ديگرى دهند. در يونانيان مردى به نام «ازوپ» مشهور است كه قصص و حكايات او شبيه به حكايات لقمان است اما اهل تاريخ معتقدند وى مردى افسانه اى است نظير ملا نصر الدين؛ اما لقمان عرب با اينكه درقرآن آمده، مجله لقمان يعنى صحيفه اى كه نصايح وى در آن مندرج بود در جاهليت بين عرب معروف بود، و در سيره ابن هشام است كه پيغمبر صلى الله عليه و آله مردى سويد نام را به اسلام خواند. او گفت: شايد آنچه تو دارى مانند آن باشد كه من دارم. رسول صلى الله عليه و آله فرمود: تو چه دارى؟ گفت: مجله لقمان، يعنى حكمت لقمان. رسول صلى الله عليه و آله فرمود: بر من بخوان. او بخواند. فرمود: اين سخن نيكو است و آنچه من دارم نيكوتر است. ۴