1079
تفسير نورٌ علي نور ج2

سوره احزاب

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»

4. «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللاّئِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ...» .

روض الجنان: «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ» ، زُهرى و مُقاتل گفتند: اين مثلى است كه خداى تعالى زد براى مظاهران كه از اهل خود ظهار كردندى، و گفتندى: اَنْتِ عَلَىَّ كَظَهْرِ اُمّى، و براى متبنّيان كه ايشان پسر خواندگان گرفتندى گفت: چنان كه محال است كه مردى را دو دل باشد، محال است كه يك شخص هم زن او باشد هم مادرش،* و يا پسر او باشد و پسرى ديگر. آنگه اين را به بيان محقّق كرد و گفت: «وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللاّئِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ» ؛ و نكرد آن زنان را كه شما از ايشان ظهار مى كنى مادران شما.
ابو جعفر و ابو عمرو و ورش، «اللاّى»** خواندند بى همزه و بى مد، و يعقوب مهموز و ممدود خواند بى «يا»،*** و اهل كوفه و شام به همز تو و مدّ****


تفسير نورٌ علي نور ج2
1078

18. «أَ فَمَنْ كانَ مُؤمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» .

روض الجنان: «أَ فَمَنْ كانَ مُؤمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ» گفت: آن كس كه مؤمن باشد چنان بود كه آن كس كه فاسق باشد؟ با هم راست نباشند.
مفسّران گفتند: آيت در امير المؤمنين على آمد، و الوَليد بن عُقبة بن ابى مُعَيط ـ كه برادر عثمان بود از مادر ـ و اين وليد عُقبَه آن است كه در عهد عثمان عفّان از دست او بر كوفه عامل بود. شبى از شبها همه شب خمر خورد و بامداد مست به مسجد آمد و در محراب رفت و مست نماز بامداد چهار ركعت بگزارد. آنگه باز نگريد با قوم، هم در نماز گفت: «اَاَزيدُكُمْ فَاِنّى نَشيطُ»؛ بر چهار ركعت بيفزايم كه من بنشاطم. مردم بدانستند كه او مست است و آنچه مى گويد نه به عقل مى گويد. نامه اى به عثمان نبشتند، عثمان او را بازخواند. جماعتى از صالحان اهل كوفه با او برفتند و بروى گواى دادند كه او خمر خورد و مست در نماز آمد، و نماز بامداد چهار ركعت كرد و گفت: «أازيدُكُمْ فَانّى نشيطُ». عثمان با على مشورت كرد. اميرالمؤمنين على گفت: حدّ بايد زدن او را هشتاد تازيانه. و عثمان به اشارت امير المؤمنين او را حدّ زد. و اين حال در كوفه شايع شد و در آن اشعار گفتند. ۱
2456. علامه شعرانى: ابوالفرج قصه حد زدن وليد را مشروح آورده است و گويد درنماز به بانگ بلند خواند:

علق القلب الربابابعد ما شابت و شابا
و ابيات را به اختلاف روايت كرده است ۲ و تفصيل آن مناسب نيست. و بعض ابيات حطيئه نيز با بعض ديگر مناسب نيست، به نظر مى رسد از ديگرى در آن وارد كرده اند چنان كه از بعض روايات اغانى ظاهر مى شود. ۳

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷.

2.رك: بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۱۵۹ به نقل از اغانى.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۹۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 125355
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به