1085
تفسير نورٌ علي نور ج2

قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللّهِ مَفْعُولاً» .

روض الجنان: «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ» ، امّا مخالفان ما آوردند كه: سبب نزول آيت آن بود كه رسول عليه السلاميك روز در سراى زيدِ حارثه آمد به كارى، زينب را ديد خويشتن بياراسته، رسول او را دوست بداشت، گفت: سُبحانَ اللّهِ مُقَلِّبِ القُلُوبِ والاَبصارِ؛ سبحان آن خداى كه دلها و چشمها بگرداند.
چون زيد باز آمد، زن او را بگفت. زيد بدانست كه او در دل رسول افتاده است. در حال خداى تعالى كراهت آن زن در دل زيد فگند. زيد بيامد و گفت: يا رسول الله! مرا اين زن نمى بايد، مى خواهم تا طلاقش دهم... .
چون عدّتش به سر آمد، و رسول او را عقد بست، و وليمه ساخت، و خداى تعالى اين آيت فرستاد.
اكنون بدان كه، آنچه از اين حديث موافق مذهب ما نيست، آن است كه: رسول عليه السلامنشايد كه چندان زنى بيگانه را بنگرد و تأمّل كند تا عاشق شود. ۱
2472. علامه شعرانى: نيز ممكن نيست پيغمبر صلى الله عليه و آله دخترعمه خود را نشناخته وجمال او را از آغاز كودكى ندانسته تا وقتى زن زيد شد او را ديده وجمال او را دانسته؛ عاشق شده باشد. وبايد دانست كه قريش چندان خويش را بزرگ مى پنداشتند و مردم ديگر را پست كه از كشتن دشمن خود به دست خويش عار داشتند و آن را به موالى و غلامان حوالت مى كردند و زينب از قريش بود وبه امر پيغمبر صلى الله عليه و آله تن به زوجيت بنده در داد برخلاف عادت قبيله، و با اين حال زيد از او ناراضى شد وبه طلاق وى مصمم گشت وننگى بدتر از اين براى زن قريشى نيست كه به زوجيت بنده تن دهد و بنده از او نفرت جويد واو را طلاق دهد. و پيغمبر صلى الله عليه و آله چون شفاعت اين نكاح كرد و به اين

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1084

مردم متفاومت باشد. و عبارت نقص ندارد چنان كه در چاپهاى سابق تصور كرده بودند و عبارت وافى به مقصود است. ۱

33. «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ...» .

روض الجنان: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى» ... در معنى جاهليّت خلاف كردند. شعبى گفت: ميان عهد عيسى است و ميان محمّد صلى الله عليه و آله... . كلبى گفت: جاهليّت عبارت است از آن روزگار كه ابراهيم عليه السلام در او بزاد، چه در آن روزگار زنان پيرهن از درّ نظم كردندى و در پوشيدندى، و جز آنجامه ديگر نداشتندى و به بازار و مجمع مردان درآمدندى،* و اين در روزگار نمرود بود، و خلقان همه كافر بودند. ۲
2470. علامه شعرانى: از اين آيه كريمه معلوم گرديد كه زنان در آغاز تمدن بشر آزاد بودند و هرچه تمدن بيشتر رفت و تجربه ها افزون گشت وعقول كامل شد زنان را به عزلت و حجاب حاجت افتاد و دانستند در معاشرت و آزادى آنان مفاسد است و به تدريج از مردان جدا گشتند، برخلاف آنكه بعضى پندارند كه در آغاز مقيّد بودند و به تدريج هرچه متمدّن تر شدند آزادتر گشتند. ۳
روض الجنان: ناى و پيشه اى. ۴
2471. علامه شعرانى: در برهان گويد: قسمتى از «نى» باشد كه شبانان هم نوازند و آن را توتك خوانند. ۵

37. «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللّهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللّهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النّاسَ وَ اللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمّا

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۵۰.

2.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۵۲.

4.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۱۶.

5.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۵۲. رك: برهان قاطع، ص ۱۱۲۵، «ناى»، نيز: ص ۳۲۵ ـ ۳۲۶ : «توتك».

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 144256
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به