1087
تفسير نورٌ علي نور ج2

40. «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ...» .

روض الجنان: «وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ» ، ... و لكن محمّد رسول خداى بود «وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» ؛ و باز پسين پيغامبران، تا پندارى كه او مُهر نبوّت است، به نبوّتِ او در بعثت انبيا را مُهر كردند... .
و قرّاء در «خاتَمْ» خلاف كردند. عاصم خواند به فتح «تا» اىْ آخرَ النَّبيّينَ، وَعلى هذا قراءة مَنْ قرّأ: «مَخْتُومٍ خاتَمُهُ مِسْكٌ»، اَىْ آخِرُهُ. ۱
2475. علامه شعرانى: قرائت مشهور اين است: «رحيقٌ مَختوم خِتامُهُ مِسك» وقرائت شاذ «خاتمه مسك» (سوره مطففين). ۲

41. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً» .

روض الجنان: وقال: «اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً» ؛ به شب و روز، و درگاه و بيگاه، در برّ و بحر، و سفر و حضر، و توانگرى و درويشى، و تن درستى و بيمارى و سرّ وعلانيه. مجاهد گفت: آنان كه ذكر بسيار كنند، آنانند كه او را هرگز فراموش نكنند.
ابو سعيد خُدرىّ گفت در اين آيت از رسول عليه السلام كه گفت: ذاكران بسيار آنانند كه چندانى ذكر او كنند تا مردمان گويند كه: ديوانه است.
و «ذكر» به دو وجه باشد: يكى به دل و يكى به زبان. آنچه ذكر دل است، چنان بايد كه يك لحظه فراموشت نبود. ۳
2476. علامه شعرانى: بعضى اول را ذكر خفى گويند و دويم را ذكر جلى، و شرط هر عمل آن است كه آميخته به بدعت نباشد. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۳۱ ـ ۴۳۲.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۶۲. مطففين (۸۳): ۲۶.

3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۶۳.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1086

عاقبت منتهى گشته بود، و جبران دل شكستگى زينب به غير اين ندانست كه او را جزء حرم محترم خود قرار دهد كه عزت وسلطنت دنيا و فخر و شرف آخرت جمع داشت و هر واسطه كه در نكاح به بدبختى انجامد پيوسته منفور هر دو طايفه زن و شوهر است مگر به نگاهى ديگر جبران كند كه سعادت هر دو باشد. ۱
روض الجنان:... و در اخبار ما چنان است كه: خداى تعالى خواست تا آن حكم جاهليّت منسوخ كند كه نكاح زنان ادعياء حرام داشتندى. ۲
2473. علامه شعرانى: يعنى مردى كه دخترى را در خانه آرد و نگاهدارى كند و زنى كه پسرى را. و اكنون هم عوام چنين كودكان را بر خود محرم دانند. ۳
روض الجنان: «زَوَّجنا كَها» ؛ او را به تو داديم به زنى، آنگه علّت آن بگفت كه چرا كرديم: «لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً» ؛ تا بر مؤمنان حَرَجى و تنگيى نباشد در زنان پسرى كردگانشان چون قضاى شهوت كرده باشد از ايشان، و با ايشان دخول كرده، مراد رفع حَرَج است و نسخ عادت و سنّت جاهليّت در اين باب.
مسروق گفت از عايشه كه: اگر رسول عليه السلام چيزى از وحى پنهان بازخواستى كردن، اين آيت پنهان بازكردى. ۴
2474. علامه شعرانى: اين سخن به امام يا پيغمبر منتهى نگشته، قول عايشه است از اجتهاد خود گفته و رأى هيچ كس براى ديگرى حجت نيست. بنابراين ما سخن عايشه را صحيح نمى دانيم، اگر نسبت آن به عايشه درست باشد. ۵

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۵۸.

2.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۲۷.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۵۹.

4.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۲۹.

5.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۶۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139228
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به