40. «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ...» .
روض الجنان: «وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ» ، ... و لكن محمّد رسول خداى بود «وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» ؛ و باز پسين پيغامبران، تا پندارى كه او مُهر نبوّت است، به نبوّتِ او در بعثت انبيا را مُهر كردند... .
و قرّاء در «خاتَمْ» خلاف كردند. عاصم خواند به فتح «تا» اىْ آخرَ النَّبيّينَ، وَعلى هذا قراءة مَنْ قرّأ: «مَخْتُومٍ خاتَمُهُ مِسْكٌ»، اَىْ آخِرُهُ. ۱
2475. علامه شعرانى: قرائت مشهور اين است: «رحيقٌ مَختوم خِتامُهُ مِسك» وقرائت شاذ «خاتمه مسك» (سوره مطففين). ۲
41. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً» .
روض الجنان: وقال: «اذْكُرُوا اللّهَ ذِكْراً كَثِيراً» ؛ به شب و روز، و درگاه و بيگاه، در برّ و بحر، و سفر و حضر، و توانگرى و درويشى، و تن درستى و بيمارى و سرّ وعلانيه. مجاهد گفت: آنان كه ذكر بسيار كنند، آنانند كه او را هرگز فراموش نكنند.
ابو سعيد خُدرىّ گفت در اين آيت از رسول عليه السلام كه گفت: ذاكران بسيار آنانند كه چندانى ذكر او كنند تا مردمان گويند كه: ديوانه است.
و «ذكر» به دو وجه باشد: يكى به دل و يكى به زبان. آنچه ذكر دل است، چنان بايد كه يك لحظه فراموشت نبود. ۳
2476. علامه شعرانى: بعضى اول را ذكر خفى گويند و دويم را ذكر جلى، و شرط هر عمل آن است كه آميخته به بدعت نباشد. ۴
1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۳۱ ـ ۴۳۲.
2.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۶۲. مطففين (۸۳): ۲۶.
3.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.
4.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۶۳.