1097
تفسير نورٌ علي نور ج2

المجيء إلى طاعتي حتّى صبرت تسخر من الناس». ۱
روض الجنان: ... از آنجا به بعضى بازارها برسيدم سير ديدم كه مى پيمودند به چهار يك و بگزاف زيادت مى كردند ـ و از آن نافع تر هيچ نيست ـ و پليل ديدم كه مى سنجيدند. ۲
2492. علامه شعرانى: «پيمودن»، كيل كردن است، و «سنجيدن» به ترازو كشيدن، و «چهار يك» نام كيل خاص است. ۳

13. « ... اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» .

روض الجنان: «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ» ، گفت: عمل صالح كنى اى آل داود بر سبيل شكر؛ و نصب او مفعول له است دون مفعول به. «وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ» ، آنگه گفت: از بندگان من كم اند كه شكر كنند. جمله قّرا به فتح «يا» خواندند از عِبادى، مگر حمزه كه او به اِرسال «يا» خواند. ۴ *
2493. علامه شعرانى: يكى از آنجايها كه «ياء» متكلم بر دو وجه قرائت شده است اين كلمه است و در هر جا كه به يك وجه قرائت كردند وجه ديگر جايز نباشد به اتفاق علما. و گروهى در زمان ما كه دراين امور بصيرت ندارند گويند هرچه در عربيت جايز است بدان قرائت توان كرد اگر چه هيچ يك از قراء نخوانده باشند. بنا به رأى اينان، هر «ياء» متكلم را ـ و العياذ بالله ـ به دو وجه قرائت توان كرد. رجوع به صفحه 335 از جلد دويم اين تفسير شود. ۵

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۹۹.

2.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۴۸؛ در چاپ مشهد «و بلبل مى ديدم كه مى سختند...» ضبط شده است.

3.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۵۱ .

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۰۲.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1096

آنكه به عالم روحانى بالا رود؛ چون نسبت مجرد به همه مكانها مساوى است مانند روح بشر در بدن او كه در همه جا هست و تعلق به بعض جوارح مقدم بر بعض ديگر؛ مثلا در قلب يا دماغ مقدم بر دست و پا و چشم. ۱

12. «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ...» .

روض الجنان: «وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ» ...، آنچه به سليمان مختص بود باد بود كه او را مسخّر بود... .
ابن زيد گفت: سليمان عليه السلام مركبى ساخته بود از چوب او را هزار رُكن بود بر هر رُكنى هزار خانه بنا كرده بود كه لشكر او از جنّ و انس آنجا بودندى... . ۲
2490. علامه شعرانى: ابن زيد اين كلام را از معصوم روايت نكرده و سخن خود او حجت نيست و چگونگى نقل بساط سليمان عليه السلام براى ما مجهول است و از اينكه خداوند آن را به باد نسبت داده است معلوم مى شود به اعجاز نبود بلكه سبب طبيعى داشت، هرچند سبب طبيعى مطلقاً به اراده و قدرت حق است. بارى با مرغان بالا مى رفتند و باد در شراعى آن را مى برد يا به نحو ديگر. ۳
روض الجنان: ... سليمان عليه السلام او را پيش خواند و گفت: راضى نه اى به عصيان و طغيان ما. چون رسولان من آمدند از ايشان بخنديدى و بر مردمان فُسوس داشتى. صخر گفت: يا رسول الله! من از ايشان فسوس نداشتم و لكن در راه چند عجب ديدم، از آن بخنديدم. گفت: و آن چه بود؟... . ۴
2491. علامه شعرانى: عبارت عرائس اين است: «مارضيتَ بتمرّدك عليّ و ترك

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۸۹.

2.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۴۰ ـ ۴۱.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۱۹۴.

4.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۴۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138842
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به