داشت؟ گوييم: مراد شنيدن سخن به گوش حسّى ودنيوى است كه مردگان از آن محرومند نه به گوش برزخى و آخرتى كه به پيوستگى ارواح است و تموّج نفسانى. از اين جهت در تلقين به عربى سخن مى گويند با كسى كه عربى نمى داند. ۱
27. « ... وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ» .
روض الجنان: «مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ» ، و غرابيب جمع غِربيب، و هوشديد السوّاد؛ و سياهىِ سياه و سود براى آن گفت تا بدانند كه اين مبالغت در سياهى است. ۲
2501. علامه شعرانى: «سياهىِ سياه» كلمه اى فصيح وبليغ است در آن عهد در فارسى مستعمل بوده وامروز هم با آنكه در نوشته معمول نيست در زبان مردم متداول است. ۳
32. «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ...» .
روض الجنان: حسن بصرى گفت: ظالم آن بُوَد كه سيئاتش بر حسناتش بچربد. ۴
2502. علامه شعرانى: «چربيدن» به معنى راجح آمدن است. ۵
روض الجنان: ... وجه ديگر آنكه گفت: «اصْطَفَيْنا» ؛ برگزيديم: از الفاظ اختيار هيچ لفظ از اين خاص تر نيست از اختيار و اجتبا، براى آنكه اسم از او مصطفى باشد... .
وجه ديگر آنكه آن كسى كه اختيار خداى باشد جز معصوم نباشند؛ براى آنكه او عالم است به ظاهر و باطن خلقان چنان كه هر يكى از ما چون اختيار كسى كند براى كار دنيى، جز ظاهر سترى اختيار نكند از آنجا كه باطن نداند؛ چه اگر باطن دانستى آن را
1.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۴۱.
2.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۰۶.
3.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۴۳.
4.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۱۱.
5.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۴۶.