1105
تفسير نورٌ علي نور ج2

مسعود از نزد او برفت به كعب الاحبار تا از او علم آموزد. چون باز آمد عبدالله او را گفت: بيار تا چه آموخته اى از كعب؟ گفت، شنيدم كه مى گفت: آسمان بر قطبى مى گردد چون قطب آسيا و آن قطب بر دوش فريشته اى است. عبدالله گفت: بايستى تا رحلت كنى و اين علم بياموزى، دروغ گفت كعب واو جهودى رها نكرده است. ۱
2509. علامه شعرانى: عبدالله با كمال وثاقت معصوم نبود وكلام او حجت نيست، و زوال آسمان نه به معنى گردش او است بلكه فانى و پراكنده شدن است. ۲

43. «اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ...» .

روض الجنان: «وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّ بِأَهْلِهِ» ، گفت: در نرسد مكر بد مگر به اهلش... . و اين آن بود كه ايشان انداختند كه رسول را عليه السلامبه مكر بكشتند خداى تعالى مكر ايشان با نحر ايشان گردانيد و روز بدر همه را جمع كرد تا به دست رسول عليه السلامكشته شدند. و از جمله قرّا حمزه خواند: و مكرَ السَّيى ء؛ به تخفيف همزه اوّل بى تشديد، و باقى قرّا مشدّد خواندند. ۳
2510. علامه شعرانى: حمزه در حال وصل نيز همزه «سيّى ءِ» را ساكن كرد، مانند حال وقف؛ چون همزه در كلام عرب ثقيل است و دو همزه متوالى و متحرك بر ثقل مى افزايد و بناى حمزه برتخفيف همزه است. ۴

45. «وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللّهُ النّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً» .

روض الجنان: عبداللهِ عمر روايت كرد از رسول عليه السلام كه او گفت: چون خداى تعالى

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۲۴.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۵۶.

3.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۲۵.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۵۷.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1104

ببرد. عبداللهِ عبّاس گفت: يعنى غم و اندوه دوزخ ... كلبى گفت: غمّى كه در دنيا بود ايشان را از احوال آخرت؛ و گفتند اهوال دنيا و اوجال آن خواست. ۱
2506. علامه شعرانى: [اوجال:] جمع «وجل» يعنى ترس. ۲

41. «إِنَّ اللّهَ يُمْسِكُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً» .

روض الجنان: «إِنَّ اللّهَ يُمْسِكُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ» ، گفت: خداى (جلّ جلاله) آسمان و زمين مى دارد از آنكه به زايل باشد. و قوله: «أَنْ تَزُولا» ، در او دو وجه است، چنان كه برفته است « ... أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ»۳ ... «و أَنْ تَضِلُّوا...»۴ و مانند اين. ۵
2507. علامه شعرانى: همچنان كه اصل خلقت ممكنات به قدرت و اراده خدا است، نگاهدارى آن هم به اراده و قدرت او است نه مانند بنّا كه چون هلاك شود خانه ساخته او به جاى ماند. بلكه مَثَل خلقت مَثَل نور خورشيد است كه بى خورشيد نور نماند و نور او با او برود، الا آنكه خورشيد اراده و اختيار در افاضه نور ندارد و خداوند اراده دارد واگر خواهد فيض ندهد و همه چيز پراكنده كند. ۶
روض الجنان: «إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً» ؛ كه خداى تعالى بُردبار و آمرزنده بود و است. ۷
2508. علامه شعرانى: ربط اين دو صفت با اول آيه آن است كه زوال آسمان و زمين عذاب است برخلق وخداوند حليم عذاب آنها را نخواسته است. ۸
روض الجنان: مغيره روايت كرد از ابراهيم كه: يكى از جمله اصحاب عبدالله

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۷.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۵۰.

3.نحل (۱۶): ۱۵.

4.نساء (۴): ۴۴.

5.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۲۴.

6.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۵۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138032
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به