28. «وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنّا مُنْزِلِينَ» .
روض الجنان: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ» ؛ گفت: ما نفرستاديم بر قوم او، يعنى بر قوم حبيب از پس او هيچ لشكرى از آسمان، و نفرستاديم نوعى دگر عذاب. ۱
2522. علامه شعرانى: اكنون هم در انطاكيه قبرى به نام حبيبِ نجار است و مسلمانان زيارت مى كنند واز قول حسن معلوم مى گردد كه اين قبر در مائه اول هجرى و آغاز اسلام نيز بوده است و ساخته و مجعول مسلمانان نيست. ۲
33 ـ 34. «وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ * وَ جَعَلْنا فِيها جَنّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ» .
روض الجنان: «وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا...» . حق تعالى گفت: آيتى است و علامتى و دلالتى اين زمين مرده كه ما زنده كرديم به باران و از آنجا بيرون آورديم دانه اى كه شما از آن مى خورى از انواع حبوب كه قوّت باشد. «وَ جَعَلْنا فِيها» ؛ و كرديم در زمين، «جَنّاتٍ» ، بستانها از درختان خرما و انواع انگورها. «وَ فَجَّرْنا فِيها» ؛ و بگشاديم در زمين چشمه هاى آب تا مردمان از ميوه آن مى خورند. حمزه و كسائى و طلحة بن مصرّف خواندند: ثُمُره، به ضمَّتيْن؛ و باقى قرّا ثمره به دو فتحه. ۳
2523. علامه شعرانى: يعنى چون فوايد و مصالح باغ و بستان و ميوه و آب و درخت را ملاحظه كنى دانى خالق آن به عمد و تدبير و شعور و اراده براى آنكه مردم از ثمره آن بخورند آفريده است و آن كار طبيعت بى شعور نيست. ۴