1115
تفسير نورٌ علي نور ج2

صالح گفت: معنى آن است كه هيچ دو از آن نور نگيرند از يك ديگر.** ۱
2527. علامه شعرانى: * ماه از آفتاب تندتر حركت مى كند، از اين است كه پيوسته ماه به آفتاب مى رسد و در حال اجتماع آخر ماه پنهان مى گردد و از آن مى گذرد تا به صورت هلال اول ماه ظاهر مى شود. و هرگز اتفاق نمى افتد كه ماه كند شود و آفتاب تند چنان كه به ماه برسد و از آن بگذرد واين نظم و استقرار در حركات آنها از عجايب قدرت پروردگار است. و از نسبت حركت به خورشيد تعجب نبايد كرد، چون حركت به حسب ظاهر رؤيت مراد است و مردم امروز كه حركت ظاهرى خورشيد را نسبت به زمين مى دهند باز در تعبير از انتقالات و تحويلات و ساعات روز و شب و فصول و بروج نسبت حركت به خورشيد مى دهند و در تقاويمشان مى نويسند رسيدن خورشيد به نصف النهار يا تحويل آن به برج اسد و رسيدن به ميل كلى و امثال آن و كسى كه تتبع كتب اهل عصر ما كرده از اين مقوله بسيار بيند. ۲
2528. ** سخن ابوصالح صحيح نيست و بى انديشه گفته است، انسان از زمانهاى ما قبل تاريخ دانست كه نور قمر از شمس گرفته شده و پيوسته در زبان طلاب علوم دينى مشهور است كه در مثال حدس گويند: نورالقمر مستفاد من الشمس. ۳
روض الجنان: «وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» ؛ و همه در فلك خود شناو مى برند، يعنى آفتاب و ماه و كواكب. ۴
2529. علامه شعرانى: مذهب جماعتى از قدماى فلاسفه ومنجمين است كه سير كواكب در مدار خود مانند سير ماهى در آب است و بعض ديگر گويند ستارگان در افلاك مركوز و مستقرند و فلك آنها را مى گرداند. و البته كلام خدا حجت است و قول ديگران اعتبار ندارد. ۵

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۷۷.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۷۸.

4.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۵۴.

5.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۷۸.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1114

سير او واقع مى شود. و اينكه گويند به سخن منجم اعتبار نيست در احكام گويند نه در سير كواكب كه خداوند اجلى معين و مستقر فرموده. و مؤيد اين تفسير است قوله تعالى: «ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ» ؛ يعنى اين اندازه گيرى خداى غالب ودانا است كه فصول و شهور مقدّر فرموده. بعض گزاف گويان زمان ما گويند مراد از مستقر خورشيد ستاره نسر واقع است كه خورشيد به جانب او مى رود، اما به نظر ما صحيح نمى آيد؛ زيرا كه مردم آن زمان از اين خبر نداشتند تا خداوند به اين حركت استدلال بر قدرت خود كند، اما اختلاف فصول و مصالح آن را همه كس مى داند. ۱

39. «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» .

روض الجنان: قوله: «وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ» ... براى او منازل انداختيم، و آن بيست و هشت منزل است كه قمر هر شب به منزلى باشد... . چون به منزل آخرين رسد چنان شود كه با سر شاخ خرما ماند. و ذلك قوله: «حَتّى عادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ» . و اين در اصل آن شاخ بود كه از او أزغها برآيد چون ديرينه شود و خميده شود تا به شكل و به لون به هلال ماند. ۲
2526. علامه شعرانى: ازغ هم به زاى عربى و هم به زاى فارسى ضبط شده است بر وزن فلس: آنچه از شاخه هاى درخت ببرند و پيرايش دهند. ۳

40. «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّيْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ» .

روض الجنان: «لاَ الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَها» نه آفتاب را بايد كه ماه را دريابد،* بل ايشان فلك خود مى گردند پيوسته، و هر يكى را از آن هر دو حدّى است كه از آن در نگذرند ابو

1.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۷۶.

2.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۵۴؛ در چاپ مشهد «ازگها» به جاى «أزغها» ضبط شده است.

3.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۷۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139378
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به