ايشان مُلجأ باشند به ترك قبايح از آنجا كه به ضرورت دانند كه: لَوْ جادَلُوها يحيل بَينَهمْ و بَيْنَها. ۱
2533. علامه شعرانى: يعنى اينكه در خبر آمده است آنها انكار نافرمانى خويش كنند و اقرار به معصيت نكنند ظاهراً صحيح نيست؛ زيرا كه دروغ قبيح است واهل آخرت ملجأ باشند به ترك قبايح، پس دست آنها سخن گويد صحيح است اما مهر نهادن بر لبها نه معنى آن است كه انكار كنند بلكه هيچ نگويند. و بارى آنچه برخلاف اين آمده است توجيه و تأويل بايد كرد، مانند «وَ اللّهِ رَبِّنا ما كُنّا مُشْرِكِينَ» . ۲
69. «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ» .
روض الجنان: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ» ... ما اين رسول خود را شعر نياموختيم، و او را شعر به كار نيايد ... و آنچه روايت كرده اند كه رسول عليه السلام روز حُنَين گفت: اَنا النبىّ لا كَذِبُ اَنَا ابنُ عَبْدِالمُطلب. و آنچه گويند گفت: هل اَنتِ الاّ اِصبَعٌ دَميتِ وَفي سبيل الله ما لَقيتِ، هم بر وجهى گفته باشد كه موزون نبود. ۳
2534. علامه شعرانى: به نظر مى رسد ـ والله اعلم ـ كه معنى شاعر نبودن پيغمبر آن نيست كه وزن عروض را نمى شناخت و نكات بلاغت كه شعرا به كار مى بردند نمى دانست چنان كه ابوبكر فهميده بود و در سورة الشعراء (جلد 8 صفحه 369 تا 372) گذشت كه مطلق شعر مذموم نيست و آنچه مذموم است كفر و فسق است. ۴
79. «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» .
روض الجنان:...گفت؛ بگو اى محمّد: «يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» ؛ كه زنده كند او را