1119
تفسير نورٌ علي نور ج2

آن خداى كه او را آفريد نخست بار، «وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» ؛ و او به همه آفرينشى داناست. ۱
2535. علامه شعرانى: چون ما انكار معاد را از ملحدان ببينيم و دليلشان را بشنويم تعجب مى كنيم كه انسان چگونه امرى واضح كه هر روز نظير آن را مشاهده كرده محال مى شمارند و اگر ـ نعوذبالله ـ كسى به خداى تعالى اقرار ندارد و كار گزار جهان را طبيعت مى شمارد باز زنده كردن مردگان از قدرت طبيعت بيرون نيست. همه زنده هاى جهان چه نبات و چه حيوان از خاك و جمادات پديد آمده اند و زمين در آغاز خلقت به اعتقاد اينان قطعه آتش گذاخته بود از خورشيد جدا گشت وهيچ ذى حياتى در آن زيستن نمى توانست، با اين حال نبات و حيوان از خاك پس از سرد شدن پديد آمدند. اما تولد حيوان و نبات از بدن حيوان مرده آسان تر است؛ چه ماده قابل حيات در مرده بيشتر است. از اين جهت چون جسم حيوانى گنديده شود از آن حيوان ديگر پديد مى آيد مانند كرم و حشرات و براى كود درخت مناسب تر است و مستعدتر براى زنده شدن و چون آتش حيات يابد پس از سرد شدن، بدن مرده اولى بدان باشد. ۲

80 . «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ» .

روض الجنان: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» ... و حكما گفتند: هيچ درخت نباشد كه در او آتش نبود مگر درخت عُنّاب و سنجد. «فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ» ؛ كه بنگرى شما از او آتش مى فروزى. ۳
2536. علامه شعرانى: افروختن آتش را از چوب دليل صحت معاد آورد و چون سرّ انكار منكران را خدا مى داند جواب مكوّن دل آنها را ـ چنان كه رفع شبهه از عقلا كند
ـ

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۷۰.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۹۱.

3.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1118

ايشان مُلجأ باشند به ترك قبايح از آنجا كه به ضرورت دانند كه: لَوْ جادَلُوها يحيل بَينَهمْ و بَيْنَها. ۱
2533. علامه شعرانى: يعنى اينكه در خبر آمده است آنها انكار نافرمانى خويش كنند و اقرار به معصيت نكنند ظاهراً صحيح نيست؛ زيرا كه دروغ قبيح است واهل آخرت ملجأ باشند به ترك قبايح، پس دست آنها سخن گويد صحيح است اما مهر نهادن بر لبها نه معنى آن است كه انكار كنند بلكه هيچ نگويند. و بارى آنچه برخلاف اين آمده است توجيه و تأويل بايد كرد، مانند «وَ اللّهِ رَبِّنا ما كُنّا مُشْرِكِينَ» . ۲

69. «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِينٌ» .

روض الجنان: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ» ... ما اين رسول خود را شعر نياموختيم، و او را شعر به كار نيايد ... و آنچه روايت كرده اند كه رسول عليه السلام روز حُنَين گفت: اَنا النبىّ لا كَذِبُ اَنَا ابنُ عَبْدِالمُطلب. و آنچه گويند گفت: هل اَنتِ الاّ اِصبَعٌ دَميتِ وَفي سبيل الله ما لَقيتِ، هم بر وجهى گفته باشد كه موزون نبود. ۳
2534. علامه شعرانى: به نظر مى رسد ـ والله اعلم ـ كه معنى شاعر نبودن پيغمبر آن نيست كه وزن عروض را نمى شناخت و نكات بلاغت كه شعرا به كار مى بردند نمى دانست چنان كه ابوبكر فهميده بود و در سورة الشعراء (جلد 8 صفحه 369 تا 372) گذشت كه مطلق شعر مذموم نيست و آنچه مذموم است كفر و فسق است. ۴

79. «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» .

روض الجنان:...گفت؛ بگو اى محمّد: «يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ» ؛ كه زنده كند او را

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۶۳.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۸۵. انعام (۶): ۲۳.

3.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۱۶۷.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۲۸۹. رك: تعليقه شماره ۲۳۵۰ همين مجموعه.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138593
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به