1135
تفسير نورٌ علي نور ج2

واحِدَةٌ» ؛ او نود و نه ميش دارد و من يكى دارم، مرا گفت: «اَكْفِلْنِيها» ؛ با من گذار آن را و مرا كافل آن كن تا تكفّل او من كنم، «وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ» ، اى غَلَبَنى؛ و با من در سخُن گفتن مغالبه كرد و بر من غالب شد... اگر گويند: اين روا باشد بر فريشتگان كه ايشان اين گويند، و اين دروغ محض است، نه ايشان برادران بودند و نه آنجا نعجه اى بود و نه نود و نه، و اين را هيچ اصلى نيست، جواب گوييم، امّا قوله: «إِنَّ هذا أَخِي» ؛ اين برادر من است، اُخَوت نسبت نخواست، اُخوَت دين خواست، يعنى برادر من است در دين. 1
2570. علامه شعرانى: دليل روشنى است بر ردّ اهل ظاهر كه گويند هميشه لفظ را بر معنى ظاهر حمل بايد كرد و اعتقادات دين را از ظاهر الفاظ روايات بايد فرا گرفت و مردم را به ظاهر لفظ محكوم بايد ساخت و احتمال معنى مخالف ظاهر درهيچ كلام نبايد داد و تأويل هيچ كلام برخلاف ظاهر نبايد كرد. و حق آن است كه چون در كلامى احتمال خلاف ظاهر داده شود توقف بايد كرد و اگر كلام از حكيم باشد جايز است به مصلحتى خلاف ظاهر اراده كند مانند اين فرشتگان و اگر كلام از ساير مردم باشد شايد متوجه قرائن نشوند و براى هدايت شنوندگان قرينه خلاف نياورند. و همه مى دانند كسى را به خواندن اين شعر:

شهدتّ بأنّ الله ليس بخالقو أنّ رسول الله ليس من البشر
تكفير نبايد كرد و تا ممكن است كلام مردم را حمل بر صحت بايد كرد هر چند صحت خلاف ظاهر باشد و فقط حجيت ظاهر در كلام خدا و معصوم است نسبت به احكام عملى يا در معاملات مردم در احكام دنيوى. 2

34. «وَ لَقَدْ فَتَنّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ» .

روض الجنان: «وَ لَقَدْ فَتَنّا سُلَيْمانَ» ، حق تعالى گفت: ما امتحان كرديم سليمان را، «و

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۶۶ ـ ۲۶۷.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۶۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1134

روض الجنان: «جُنْدٌ ما هُنالِكَ» ، در «ما» دو قول گفتند؛ يكى آنكه: ابهامى است، كقولهم: لاَمْرٍ ما جَدَعَ قصيرٌ اَنفَهُ ولامرٍ ما فَعَلْتُ هذا. قال: لاَمرٍ ما يُسوَّدُ مَنْ يسودُ. ۱
2568. علامه شعرانى: مَثَلى است در زبان عرب و قصه اى دارد مشهور. و قصير مردى بود كه خود بينى خود را بريد و نزد دشمن رفت و گفت شاه ما بر من غضب كرد و بينى من بريد و من پناه به تو آوردم تا چون بر اوضاع و احوال آنان آگاه شد لشكر بر آنها كشيد. ۲

21. «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الِْمحْرابَ» .

روض الجنان: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الِْمحْرابَ» ؛ بدان كه آنچه قصّاصِ جهال آوردند از وجوهى و اخبارى در تفسير اين آيت از آنچه لايق نباشد به اتباع و خدم انبيا عليهم السلام ـ فضلاً عنهم ـ كه عقل و شرع مانع است از جواز آن بر ايشان، ما روا نداريم بر ايشان، چه بعضى قبيح است و بعضى منَفّر. ۳
2569. علامه شعرانى: قصّاص يعنى افسانه سازان مانند معركه گيران زمان ما مردم را به حكايات دروغ از بزرگان و اوليا و انبيا سرگرم مى ساختند و در مجامع و مساجد نقالى مى كردند و معاويه آنان را تشويق مى كرد و به ترويج آنچه مى خواست وا مى داشت ولى پس از وى آنها خود از مردم تكدّى مى كردند. بارى ساخته هاى آنان آميخته است با اخبار انبيا و بايد به دقت آنها را از هم جداكرد. ۴

23. «إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ» .

روض الجنان: «إِنَّ هذا أَخِي» ؛ اين برادر من است، «لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَة

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۵۸.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۵۵.

3.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۶۳.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۵۸.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138618
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به