روض الجنان: «جُنْدٌ ما هُنالِكَ» ، در «ما» دو قول گفتند؛ يكى آنكه: ابهامى است، كقولهم: لاَمْرٍ ما جَدَعَ قصيرٌ اَنفَهُ ولامرٍ ما فَعَلْتُ هذا. قال: لاَمرٍ ما يُسوَّدُ مَنْ يسودُ. ۱
2568. علامه شعرانى: مَثَلى است در زبان عرب و قصه اى دارد مشهور. و قصير مردى بود كه خود بينى خود را بريد و نزد دشمن رفت و گفت شاه ما بر من غضب كرد و بينى من بريد و من پناه به تو آوردم تا چون بر اوضاع و احوال آنان آگاه شد لشكر بر آنها كشيد. ۲
21. «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الِْمحْرابَ» .
روض الجنان: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الِْمحْرابَ» ؛ بدان كه آنچه قصّاصِ جهال آوردند از وجوهى و اخبارى در تفسير اين آيت از آنچه لايق نباشد به اتباع و خدم انبيا عليهم السلام ـ فضلاً عنهم ـ كه عقل و شرع مانع است از جواز آن بر ايشان، ما روا نداريم بر ايشان، چه بعضى قبيح است و بعضى منَفّر. ۳
2569. علامه شعرانى: قصّاص يعنى افسانه سازان مانند معركه گيران زمان ما مردم را به حكايات دروغ از بزرگان و اوليا و انبيا سرگرم مى ساختند و در مجامع و مساجد نقالى مى كردند و معاويه آنان را تشويق مى كرد و به ترويج آنچه مى خواست وا مى داشت ولى پس از وى آنها خود از مردم تكدّى مى كردند. بارى ساخته هاى آنان آميخته است با اخبار انبيا و بايد به دقت آنها را از هم جداكرد. ۴
23. «إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ» .
روض الجنان: «إِنَّ هذا أَخِي» ؛ اين برادر من است، «لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَة