1137
تفسير نورٌ علي نور ج2

48. «وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ وَ كُلٌّ مِنَ الْأَخْيارِ» .

روض الجنان: «وَ اذْكُرْ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ ذَا الْكِفْلِ» ، آنگه گفت: ياد كن اسماعيل واليسع را. كوفيان الاّ عاصم و الليسع، به دو «لام» خواندند. ۱
2572. علامه شعرانى: بر وزن الحيدر. ۲

87 . «إِنْ هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ» .

روض الجنان: و زبير روايت كرد كه رسول عليه السلام گفت: اللّهمّ اغْفر للّذينَ يَدَعُونَ اَمْواتَ اُمَّتى وَلا يَتكَلَّفُون اَلا انّي برى ءٌ مِنَ التّكلُّف وَصالِحوا امّتي؛ بار خدايا بيامرز آنان را كه مردگان امّت مرا رها كنند و تكلّف نكنند، اَلا بَرى ام از متكلّفان، من و صالحانِ امّت من. ۳
2573. علامه شعرانى: يعنى صالحان امت من هم برى هستند. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۸۵.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۷۴.

3.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۹۴.

4.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۸۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1136

أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً» ؛ و تنى بر كرسىّ او افگنديم. «ثُمَّ أَنابَ» ؛ پس او رجوع كرد با ما و با درگاه ما گريخت. در اين امتحان و جسد خلاف كردند... .
و تأويل درست در آيت آن است كه، روايت كرد ابوهريره از رسول عليه السلام كه: سليمان عليه السلام صد زن و كنيز داشت. يك روز گفت: لاََطُوفَنَّ اللّيْلَةَ عَلْيهنّ؛ من امشب گرد ايشان جمله برآيم تا خدا مرا صد فرزند بدهد تا در سبيل خداى جهاد كنند و شمشير زنند؛ حرصاً على الْجهاد فى سبيل الله. خداى تعالى چنان قضا كرد كه از آن زنان هيچ زن بار برنگرفت الاّ يك زن كه كودكى مرده بزاد. او را بياوردند مرده و بر سرير سليمان بنهادند، و ذلك قوله: «وَ لَقَدْ فَتَنّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ» ، اى؛ تابَ و رَجَع عن مثل تلك المقالة. 1
2571. علامه شعرانى: ابوهريره نيز معتبر نيست و به روايات وى استناد نتوان كرد. و حق آن است كه در تفسير آيات قصه سليمان هيچ روايات صحيح كه بتوان بر آن اعتماد كرد موجود نيست؛ بعضى يقيناً باطل است چنان كه مؤلف فرمود و بعضى نيز دليل بر صحت آن نيست و برغير آنچه آيات قرآنى بر آن دلالت دارد اعتماد نداريم و در كتب مقدسه يهود نيز به سليمان نسبتهاى ناروا داده اند از جمله آنكه زنان بت پرست گرفت و يكى دختر فرعون بود و زنان او را به بت پرستى واداشتند و شايد تخت او را به جسد بتى نگار كردند يا به تمثالها زينت دادند. اما بسيارىِ اسب و محبت سليمان بدانها در كتب آنها نيز آمده و به مقتصاى آيه قرآن شبانه در تاريكى به آزمايش اسب پرداخت واز غايت عجله فرصت نداد تا صبح شود، چون اسبان را كه تازه آورده بودند از نظر او گذراندند با آنكه تاريك بود فرمود آنها را باز گردانيدند و براى امتحان آنها در تاريكى كه درست اعضاى اسبان ديده نمى شد دست برگردن و ساق آنها كشيد تا فربهى گردن و سطبرى يا باريكى ساق اسبان را دريابد. 2

1.روض الجنان، ج ۱۶، ص ۲۷۶ ـ ۲۷۹.

2.روح الجنان، ج ۹، ص ۳۷۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138458
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به