11. «وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً كَذلِكَ تُخْرَجُونَ» .
روض الجنان: «وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ» ، گفت: او آن خداى است كه بفرستاد از آسمان آبى، يعنى؛ آب باران، «بِقَدَرٍ» ؛ به اندازه حاجت، چه اگر بسيار بودى، جهان بيران كردى، و اگر اندك بودى، كفايت نبودى، كار برنيامدى به او. و اين دليل آن كند كه فعل قادرى مختار است. آنگه از غايب با خبر آمد از خود، گفت: «فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً» ، گفت: زنده كرديم به آن بيابان مرده را. ۱
2606. علامه شعرانى: يعنى از غايب برگشت خبر از متكلم داد. ۲
20. «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ يَخْرُصُونَ» .
روض الجنان: «وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» ؛ آنگه حكايت جبر كرد از مشركان و باز نمود كه اين مثل در حقّ ايشان محقّق است كه: مع كفره قدرىٌّ. ۳
2607. علامه شعرانى: يعنى با اينكه كافر است قدرى هم هست، يعنى جبرى. ۴
51 . «وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَ فَلا تُبْصِرُونَ» .
روض الجنان: «وَ نادى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ» ؛ و آواز داد فرعون در قومش، گفت: «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ» ؛ نه ملك مصر مراست؟ «وَ هذِهِ الأَنْهارُ» ؛ و اين جويها، و آن چهار جوى بود كه معظم آب رود نيل آنجا رفتى: نهر الملك بود ونهر الطولون و نهر دمياط و نهر