1177
تفسير نورٌ علي نور ج2

2635. علامه شعرانى: پيش از اين چند بار گذشت كه اگر كافر ايمان آورد مستحقّ ثواب است واگر مرتد شود چون كافر است به بهشت نرود و چون مؤمن بوده است بايد به بهشت رود و جمع بين اين دو ممكن نيست و احباط باطل است؛ يعنى كفر استحقاق ثواب ايمان را از ميان نبرد. واگر گويند: هم به بهشت رود براى دريافت ثواب وهم به دوزخ براى عقاب، گوييم: اگر اول به دوزخ رود پس از آن به بهشت و دائماً در بهشت باشد چون با كفر و ارتداد مرده است ممكن نيست و اگر براى درك ثواب اول به بهشت رود پس از آن به دوزخ آن عيش بهشت كه مى داند عاقبت آن آتش است ثواب نخواهد بود. واگر كسى گويد: ثواب ايمان را در عذاب دوزخ به او بچشانند مانند ثواب ديگر اعمال خير كه از كافر صادر مى شود، گوييم: ثواب ايمان حقيقى به خدا ثواب دائم است و نعمت درميان عذاب ثواب ايمان نتواند بود؛ عقلاً نيز ممكن نيست كسى به چيزى يقين كند آن گاه در آن شك نمايد و در تجربه هم ديده نشده است. و شرح اين در محل مناسب ديگر در همين نزديكى بيان خواهد شد. ۱

31. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتّى نَعْلَمَ الُْمجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصّابِرِينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ» .

روض الجنان: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتّى نَعْلَمَ الُْمجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصّابِرِينَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَكُمْ» ... گفت: بيازماييم شما را تا بدانيم جهاد كنان و غازيان و صابران را، و اخبار شما را اختيار كنيم. و تفسير امتحان و اختيار از خداى تعالى چند جاى رفته است در اين كتاب، و مرجع آن با تكليف است، چه تكليف صورت امتحان دارد و تمكين و تخليت. و اينجا دو قول گفتند، فى قوله: «حَتّى نَعْلَمَ» ، اى؛ حتّى نَعْلم جهادكم موجوداً، چه غرض وجود جهاد است تا ثواب حاصل آيد بر او. دوّم، معاملت آنان كنم كه

1.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۱۹۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1176

و قلّت مبالات و فقْدِ ايمان به آن، «حَتّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ» ؛ تا آنگه كه از نزديك تو بيرون آيند، «قالُوا لِلَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ؛ گويند آنان را كه ايشان را علم داده باشند از مؤمنان و صحابه و مستبصران: «ما ذا قالَ آنِفاً» ؛ چه گفت اين ساعت به نوى؟*... مقاتل گفت: سبب آن بود كه رسول عليه السلام خطبه كردى و در وى ذكر منافقان كردى و عيب ايشان. ايشان بشنيدندى، خوش نيامدى ايشان را، بيرون آمدندى صحابه را گفتندى بر طريق استهزا: «ما ذا قالَ آنِفاً» ؛ چه گفت بر سرى كه ما نيك نشنيديم؟ عبداللهِ عبّاس گفت: من از آنانم كه مرا علم دادند و معنى ام** بدين آيت، چه از من چند بارها پرسيدند كه: «ما ذا قالَ آنِفاً» . ۱
2633. علامه شعرانى: * يعنى تازه و نو كه تاكنون نگفته بود. ۲
2634. ** يعنى مقصودم از اين آيه. ۳

25. «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ» .

روض الجنان: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» ، گفت: آنان كه مرتد شوند و باز گردند بر اَدبار، قتاده گفت: كافران اهل كتاب اند كه پيش از آمدن رسول معترف بودند به او، چون بيامد كافر شدندبه او و او را مى شناختند از آنكه نعت او در كتب خود ديده بودند. عبداللهِ عبّاس گفت: منافقان اند كه به منزلت مؤمنان اند در ظاهر، چون با هم خالى شوند، با سر كفر شوند. و بيان كرده ايم كه، از اصل ما، ارتداد صورت نبندد، و دليل بر او بيان كرده، و آنان كه در حقّ ايشان اين لفظ مى آيد، منافقان اند كه به ظاهر ايمان مى گويند و در باطن كافراند. ۴

1.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۰۱.

2.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۱۸۶.

3.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۰۷.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136890
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به