1187
تفسير نورٌ علي نور ج2

سخن شدند و در مناظره آمدند با هيچ عاقل متميّز سخن نگفتند والاّ در اسلام آمدند؛ تا به آن دو سال چندانى مشركان در اسلام آمدند كه به همه مدّت مثل آن نيامده بودند. ۱
2657. علامه شعرانى: بنابراين «إِنّا فَتَحْنا لَكَ»۲ در آغاز سوره اشاره به همان داستان حديبيه است، و تكلف براى تفسير آن چنان كه گذشت لازم نيست. ۳

29. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ ... وَ مَثَلُهُمْ فِي الاْءِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ...» .

روض الجنان: «أَخْرَجَ شَطْأَهُ» ؛ كه تركه برآرد. و آن اول بار بود كه دانه بشكافد. ۴
2658. علامه شعرانى: تركه دوبرگ اول گياه است و در زبان امروز شاخه تر و باريك را گويند و در برهان مذكور نيست واين مثل در انجيل متى است. ۵
روض الجنان: سخن نا انداخته. ۶
2659. علامه شعرانى: يعنى نسنجيده و نينديشيده. ۷

1.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۳.

2.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۴.

3.فتح (۴۸): ۱.

4.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۶؛ در چاپ مشهد «تژ بزند» ضبط شده است.

5.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۵.

6.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۸.

7.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۶.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1186

مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنْ، فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ...» ، 1 بر قاتل خطا، برده اى باشد كه آزاد كند. چون حال بر اين جمله بود.* و گفتند: مشركان عيب كنند** كه اينان اهل دين خود را مى كشند. و جواب لولا محذوف است از كلام، و التقدير: لاَذِنَ لَكُمْ فى دُخُولِها ولكنَّهُ حالَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ.*** 2
2653. علامه شعرانى: * يعنى اگر گروهى مؤمنان ديگران را ناشناخته بكشند كفاره آزاد كردن برده ـ يعنى بنده ـ بر ايشان لازم شود و اين معره است. 3
2654. ** يعنى بعضى گويند «مَعَرّه» سرزنش كفار است مسلمانان را به كشتن هم كيشان خود. 4
2655. *** يعنى اگر بيم «مَعَرّه» نبود شما را دستورى رفتن مكه مى داد، لكن ميان شما و مكه حائل شد. 5

27. «لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤسَكُمْ...» .

روض الجنان: ... قولى ديگر آن است كه: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ» ، آن قول رسول است عليه السلام پس شرط مشيّت رسول كرد عليه السلامنه خداى. ۶
2656. علامه شعرانى: و قال الرسول را در اينجا تقدير بايد كرد. ۷
روض الجنان: ... راويان اخبار روايت كردند كه: در صلح حديبيه چندانى مصلحت بود كه جز خداى نداند براى آنكه چون صلح پديد آمد، مسلمانان با مشركان هم

1.نساء (۴): ۹۲.

2.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱.

3.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۱.

4.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۴؛ در چاپ مشهد «بر خداى» ضبط شده است.

5.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۳.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138269
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به