مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنْ، فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤمِنَةٍ...» ، 1 بر قاتل خطا، برده اى باشد كه آزاد كند. چون حال بر اين جمله بود.* و گفتند: مشركان عيب كنند** كه اينان اهل دين خود را مى كشند. و جواب لولا محذوف است از كلام، و التقدير: لاَذِنَ لَكُمْ فى دُخُولِها ولكنَّهُ حالَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ.*** 2
2653. علامه شعرانى: * يعنى اگر گروهى مؤمنان ديگران را ناشناخته بكشند كفاره آزاد كردن برده ـ يعنى بنده ـ بر ايشان لازم شود و اين معره است. 3
2654. ** يعنى بعضى گويند «مَعَرّه» سرزنش كفار است مسلمانان را به كشتن هم كيشان خود. 4
2655. *** يعنى اگر بيم «مَعَرّه» نبود شما را دستورى رفتن مكه مى داد، لكن ميان شما و مكه حائل شد. 5
27. «لَقَدْ صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤسَكُمْ...» .
روض الجنان: ... قولى ديگر آن است كه: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ» ، آن قول رسول است عليه السلام پس شرط مشيّت رسول كرد عليه السلامنه خداى. ۶
2656. علامه شعرانى: و قال الرسول را در اينجا تقدير بايد كرد. ۷
روض الجنان: ... راويان اخبار روايت كردند كه: در صلح حديبيه چندانى مصلحت بود كه جز خداى نداند براى آنكه چون صلح پديد آمد، مسلمانان با مشركان هم
1.نساء (۴): ۹۲.
2.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱.
3.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۱.
4.روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۶۴؛ در چاپ مشهد «بر خداى» ضبط شده است.
5.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۲۳۳.