سوره ق
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
1. «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ» .
روض الجنان: «ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ» ، عبداللهِ عبّاس گفت: «ق» نامى است از نامهاى خداى كه قسم كرد به او. قتاده گفت: نامى از نامهاى قرآن است. قُرَظىّ گفت: افتتاح نامهاست كه ابتدايش «قاف» باشد چون: قدّوس و قادر و قاهر و قريب و قاضى و قابض. شعبى گفت: فاتحه سورت است. يزيد و عكرمه و ضحّاك گفتند: نام كوهى است محيط به گرد زمين و آن از زمرّد سبز و خضرت آسمان از رنگ اوست، و كنارهاى آسمان بر او نهاده است، و آنچه به دست مردم افتد از زمرّد از سنگ پاره هاى آن است، و اين عبارت أبو الْجوزاء است از عبداللهِ عبّاس.*
وهبِ مُنبّه گفت: ذوالْقَرْنين به كوه قاف رسيد، پرامن او كوههاى خرد ديد، او را گفت: تو چه كوهى ـ يعنى موكّلان او را؟ گفت: من كوه قافم. گفت: اين كوههاى خرد چيست پيرامن تو؟ گفت: عروق زمين است هيچ شهر نيست از شهرها و الاّ عرقى از عروق او متّصل است به من، چون خداى خواهد تا زمين بجنباند مرا بفرمايد