مأمور فرمود و هر دو صحيح است. ۱
2674. ** تا روح او جاودان باقى است دو فرشته مدبر دو قوه نگاهبان اويند. ۲
22. «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» .
روض الجنان: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا» ، اينجا هم قول مضمر است و تقدير آنكه: فَيَقُولُ لَهُ. خداى تعالى او را گويد: تو از اين روز غافل بودى، ما پوشش برداشتيم* تا آنچه به خبر مى شنيدى به عيان بديدى، و مراد به «كشفِ غِطاء» آن است كه آنچه معدوم بود در وجود آورديم، آنچه در كتم و پرده عدم** بود به صحراى وجود آورديم به منزلت آنكه چيزى در پوشش باشد ظاهر گردانند. ۳
2675. علامه شعرانى: * ظاهر كلام آن است كه چون در دنيا بود احوال آخرت و دو فرشته سائق و شهيد با او بودند، اما پرده اى در ميان بود نمى ديد و به رحلت از اين جهان پرده برداشته شد و آنچه مخفى بود ظاهر شد. شهيد فرشته اى است مناسب قوه نظريه، وسائق نظير قوه عمليه. ۴
2676. ** در عدم چيزى نيست و معدوم آن است كه نباشد، اماكشف آن است كه چيزى موجود باشد و پنهان. پس تأويل عبارت قرآن بدين وجه خلاف ظاهر است، و تأويل قرآن برخلاف ظاهر آنجا جايز است كه حمل برظاهر محال باشد و به نظر مؤلف محال مى رسيد كه آتش و فرشتگان سائق وشهيد واحوال آنها وقتى كه انسان زنده است موجود باشند و او نبيند، از اين جهت تأويل كرده است به موجود كردن معدوم. اما به نظر بعضى محال نيست چيزى از احوال قيامت كه ما نمى بينيم اكنون موجود باشد، چنان كه پيغمبر صلى الله عليه و آله بهشت و دوزخ را ديد و ساير مردم نمى ديدند. ۵