2731. علامه شعرانى: يعنى آنچه از كشتى زودتر به نظر مى آيد از پيش آن. ۱
15. «وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» .
روض الجنان: «وَ لَقَدْ تَرَكْناها آيَةً» ، گفت: ما رها كرديم آن كشتى را آيتى، يعنى ما آن را آيتى كرديم و دلالتى و عبرتى. قتاده گفت: خداى تعالى پس از سكون طوفان آن كشتى را رها كرد به باقردى رها كرد از زمين جزيره تا به عهد رسول ما عليه السلام بماند، و مردم مى رفتند و مى ديدند و عبرت مى گرفتند، و بسيار كشتى گران پس از آن كردند به بسيار مدّت و هيچ يك را اثر نماند. ۲
2732. علامه شعرانى: يعنى كشتى نوح در باقردى نزديك كوه جودى در زمين جزيره ابن عمر تا به عهد رسول صلى الله عليه و آله مانده بود اما پس از نوح بسيار كشتيها ساختند بزرگ تر و سنگين تر و مدتها در صنعت آن كار كردند و هيچ يك باقى نماند و اين از عجايب است. والله العالم. ۳
37. «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ» .
روض الجنان: «وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ» ؛ آن قوم لوط را عليه السلام مراوده كردند او را، يعنى مطالبه كردند او را و خواست تا رها كنند ايشان را تا دست درازى كنند بر آن مهمانان... .
«فَطَمْسنا أَعْيُنَهُمْ» ؛ ما چشمهاى ايشان مَطْموس كرديم و بى اثر و نشان، ... .
ضحّاك گفت: چون ايشان بر لوط غلبه كردند و در سراى شدند، لوط دلتنگ شد از آنكه ندانست كه ايشان فرشتگانند، خداى تعالى چشمهاى ايشان كور كرد تا هيچ