1225
تفسير نورٌ علي نور ج2

گوش مى دارى يكى از اين هفت چيز را: يا درويشى كه از ياد مردم برد خداوندش را يا توانگرى طاغى بكند. ۱
2735. علامه شعرانى: يعنى نگران ومنتظر باشيد يكى از اين هفت چيز كه مانع عمل خير است: يكى درويشى كه خداى را فراموش كند و به هر چه شكم را سير كند دست فرو برد يا توانگرى كه غرور گيرد و از آن جهت خدا را از ياد برد و به لهو مشغول شود يا بيمارى كه مانع طاعت شود يا پيرى كه از خرافت او را به مسخره گيرند، الى آخر. ۲

55 . «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» .

روض الجنان: در خبر است كه يك روز موسى عليه السلام به مناجات مى رفت به خرابه اى بگذشت از آنجا ناله اى مى آمد. در آنجا رفت مردى را ديد برهنه بر سر خاك خفته خشتى زير سر گرفته بر او عورت پوشى بود مى ناليد و در آن ناله چيزى مى گفت. موسى به نزديك او شد مى گفت: اِلهى تَرى غُربتى و وَحْدَتى و تَعْرِفُ فقْرى وفاقَتى. موسى برفت و مناجات بكرد بگفت و بشنيد چون خواست تا برگردد حق تعالى گفت: يا موسى پيغام آن درويش بنگزاردى گفت: بار خدايا تو عالم ترى حكايت وحدت و وحشت مى كرد و شكايت فقر و فاقه مى گفت. گفت برو او را از من سلام كن و بگو خدايت سلام مى كند و مى گويد: تو تنها نيستى كه من انيس تويم و تو غريب نئى كه من جليس تويم و تو درويش نئى كه من وكيل تويم. موسى بيامد و بر بالين آن درويش بنشست و آن پيغام بگزارد. درويش گفت: يا كليم الله! مرا اين مايه است كه خداى تعالى حديث من بشنود و آن را جواب دهد. آنگه نعره اى بزد و جان بداد... . موسى عليه السلام با اشراف بنى اسرائيل بيامد... و آن خشت و درويش را نديد. گفت: بار خدايا! اين درويش كجا رفت زمينش فرو برد يا گرگش بخورد! جبرئيل عليه السلام آمد و

1.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۳۱.

2.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۷۶.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1224

نديدند، گفتند: ما ديديگ كه در سراى آمدند، اكنون كس را نمى بينيم باز گشتند. ۱
2733. علامه شعرانى: يعنى نابينا كرد از ديدن فرشتگان، چون فرشته چنان نيست كه هميشه براى همه كس ديده شود، گاه چشم آنان را مشاهده مى كند و ناگهان از پيش چشم ناپديد مى شوند و گرنه قوم لوط ـ چنان كه آخر عبارت دلالت دارد ـ همه چيز را در خانه مى ديدند و فرشتگان را نمى ديدند، پنداشتند از درى بيرون رفته اند. ۲

45. «سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ» .

روض الجنان: «سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ» ، آنگه گفت: اين جماعت عزيز منيع را مجتمع شده و به قوّت خود مغرور شده به هزيمت كنند و بشكنند... . خداى تعالى آن وعده راست كرد و ايشان را روز بدر منهزم كرد. ۳
2734. علامه شعرانى: يعنى از اخبار غيب قرآن و از معجزات رسول است صلى الله عليه و آله واگر اين وعده وامثال آنكه بسيار است از جانب خدا نبود حضرتش بدان اعتماد نداشت چون شايد پيش از آنكه دين او رواج گيرد و كار به جنگ رسد آن حضرت از جهان مى رفت يا در جنگ مغلوب مى شد و اين گونه وعده هاى مكرر نمى فرمود به غلبه خويش و هزيمت آنان. ۴

46. «بَلِ السّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَرُّ» .

روض الجنان: «بَلِ السّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ» ، آنگه گفت بل قيامت موعد ايشان است به عذاب. «وَ السّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَرُّ» ؛ و قيامت داهى تر و فظيع تر و سخت تر است از روز بدر.
ابوهريره روايت كرد كه رسول عليه السلام گفت: بشتابى به عمل صالح هفت چيز را چه

1.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۲۹.

2.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۷۴.

3.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۳۰.

4.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۷۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138754
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به