و آن را «كفرا» به «الف» نيز مى گويند. ۱
15. «وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ» .
روض الجنان: «وَ خَلَقَ الْجَانَّ» ؛ و بيافريد جنّيان را، «مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ» ، گفتند «جانّ» ابوالجنّ است چنان كه آدم ابوالبشر است. ضحّاك گفت: مراد به «جانّ» ابليس است. ابوعبيده گفت: «جانّ» واحد جنّ است. من مارجٍ گفتند: «مارج» لهب صافى باشد درفش و لخشيدن آتش كه به آن دودى نباشد. ۲
2741. علامه شعرانى: درفش به معنى برق روشنايى آمده است، و لخشيدن به معنى لغزيدن است و مقصود آنكه «مارج» به دو معنى است: يكى به معنى درفش و روشنايى و ديگر لغزيدن آتش كه با آن دود نباشد. ۳
20. «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» .
روض الجنان: «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ» ؛ ميان ايشان برزخى و حايلى هست، «لا يَبْغِيانِ» ؛ كه بر يكديگر بغى نكنند و با يكديگر آميخته نشوند چنان كه عذوبت عذب به ملوحت ملح تباه شود، و گفتند: معنى آن است تا بغى نكنند بر مردمان به غرق. حسن گفت: درياى روم و هند است و ولايتهاى ما حايل است ميان ايشان. ۴
2742. علامه شعرانى: به قول حسنِ بصرى خداوند تعالى بر مردم منت نهاد كه از ميان درياها خشكى پديد آورد تا در آن ساكن شوند؛ يعنى در آغاز درياها باهم آميخته بودند و روى زمين همه آب بود بى خشكى آن گاه، خشكيها از ميان آب برآمد و خداوند بدين حالت كه اكنون هست، و خشكيهاى زمين از ميان آبها بيرون آمده و
1.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۸۷.
2.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۵۲؛ در چاپ مشهد «بخشيدن» ضبط شده است.
3.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۸۹.
4.مروج الذهب : ج۲ ص۳۸۴ ؛ وقعة صفّين : ص۱۳۱ .