1231
تفسير نورٌ علي نور ج2

خيرٌ مِنْهُ يعْنُونَ حَرَّتَىِ الْمَدينَةٍ. ۱
2744. علامه شعرانى: «حره» زمين سنگلاخ است و «لابتيها» اشاره به دو قطعه سنگلاخ است در دو طرف مدينه. ۲

27. «وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الاْءِكْرامِ» .

روض الجنان: «ذُو الْجَلالِ وَ الاْءِكْرامِ» ؛ خداوند بزرگوارى و گرامى كردن بندگان. محمّد بن كعب الْقُرَظىِّ گفت: يك روز رسول عليه السلام بر سبيل امتحان كعب الأَحبار را گفت: يا كَعْب! «ذُو الْجَلالِ وَ الاْءِكْرامِ» ، «اكرام» مى دانيم، «جلال» چه باشد؟... ۳
2745. علامه شعرانى: اين سخن كه رسول صلى الله عليه و آله از كعب الاحبار معنى جلال را پرسيد غلط است چون علماى رجال و سير اتفاق كردند كه كعب پس از رحلت آن حضرت به مدينه آمد و اسلام آورد و اصلاً آن حضرت را نديده بود. ۴

29. «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» .

روض الجنان: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» ، گفت كه هر روز او در كارى و شأنى است. ... .
سعيدِ جبير گفت از عبداللهِ عبّاس كه: اوّل چيزى كه خداى تعالى آفريد لَوْحى بود از دُرّى سپيد كنارهاى او ياقوت سرخ و قلمى از نور و كتابت او از نور. خداى تعالى در شبانه روزى سيصد و شصت بار به آن لَوْح نظر كند، به آن نظرها كارها كند از مصالح خلقان روزى دهد و خلق آفريند، و مرگ دهد... . ۵
2746. علامه شعرانى: كنايه از كثرت واستغراق همه ازمنه است، والاّ هيچ وقت چيز از نظر او مخفى نيست. اويك نظر دارد پيوسته از اول وجود هر چيز تا آخر آن

1.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۵۷.

2.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۹۲.

3.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۵۹.

4.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۹۴.

5.الرَّقَّة : من مدن سوريا الحاليّة ، وهي مدينة مشهورة تقع على الفرات ، بينها وبين حرّان ثلاثة أيّام ، وهي قريبة من صفّين (راجع معجم البلدان : ج۳ ص۵۹) .


تفسير نورٌ علي نور ج2
1230

مانع آميزش درياها باهم گرديده است تا براى مردم مسكنى باشد، برآنها منت نهاد. و لازم نيست نعمت و منت بر عجايب و خرق عادات باشد چنان كه در آيه ديگر «وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ»۱ به كشتيهاى روان در دريا منت نهاد بر مردم. ۲

26. «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ» .

روض الجنان: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ» ، آنگه در وعظ گرفت و گفت: هر كه بر پشتِ زمين است فانى شوند، و مذهب درست آن است كه چون خداى تعالى خواهد كه عالم با فنا برد معنى بيافريند كه آن را فناء گويند لا فى مَحَلٍ تا همه موجودات از اجسام و اعراض فانى شوند... . ۳
2743. علامه شعرانى: اين قول جماعتى از معتزله است كه مؤلف آن را پسنديده و ديگر علماى ما آن را نپذيرفتند. علامه حلى در شرح تجريد گويد: قول به فنا به هرفرض كه باشد باطل است؛ چون اگر فنا چيزى موجود و مخلوق خدا باشد يا قائم به خود است يا قائم به غير؛ يعنى يا جوهر است يا عرض. و به هر حال، ضدّ جوهر نباشد و به وجود او هيچ چيز فانى نمى گردد وخواجه نصير الدين طوسى گويد: فانى شدن مكلّف به پراكنده شدن اجزاء آن است نه به عدم مطلق. ۴
روض الجنان: و قوله: «كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ» ، كنايت است عن غيْرِ مَذْكُورٍ لِعِلْم الْمُخاطَبَة، وَمِثْلُهُ قَوْلُهُ: «ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ»۵ و: «ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ» ، ۶ والمراد على الاَرْضِ وَعلى ظَهْرِ الاَرْضِ، وقوْلُ النّاسِ: ما عَلَيْها اَكْرم مِنْ فُلان و ما بَيْن لابَيتَها

1.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۵۳.

2.رحمن (۵۵): ۲۴.

3.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۵۶.

4.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۳۹۲. رك: كشف المراد، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵ ، مسأله ۳.

5.نحل (۱۶): ۶۱.

6.فاطر (۳۵): ۴۵.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138794
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به