1233
تفسير نورٌ علي نور ج2

46. «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ» .

روض الجنان: ابراهيم ادهم گفت: سالى به حج مى رفتم... . ۱
2748. علامه شعرانى: چنان كه گفتيم، مؤلف سخنان نيكو را از مشايخ صوفيه نقل مى كند و آن نفرت كه پس از دوران صفويه از متصرفه در ميان خلق پديد آمد به سياست مخالفان آنان پديد آمد و پيش از آن به اين شدت نبود و مساوى اعمال ايشان مانند مَساوى و عيوب ساير طوايف ذكر مى شد. ۲

54 . «مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ...» .

روض الجنان: أبره. ۳
2749. علامه شعرانى: «أبره» ترجمه «الظهاره» است؛ يعنى رويه جامه در مقابل آستر. ۴

56 . «فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» .

روض الجنان: قولُهُ عليه السلام: اَيُّمَا امْرأةٍ ماتَتْ بِجُمْعٍ لَمْ تُطْمَثْ دَخَلتِ الجَنَّةً، گفت هر زنى كه با مُهر با پيش خداى شود دو چيزگى نابرده به بهشت شود. ۵
2750. علامه شعرانى: «جُمع» به ضم جيم را مؤلف ترجمه كرده است «بامهر» و همان معنى دوشيزه دارد. يعنى: هر دخترى كه ناكام از دنيا رود و به آرزوى خود از شوهر و فرزند نرسد به بهشت رود و اين گونه استحقاق ناكامان را متكلّمين ما «عوض» گويند، مانند آنكه در عمر خويش بسيار بيمارى كشد و به ناحق ستم بيند يا فقير باشد و ديگر ناكاميها، موجب عوضى است بر خداوند؛ چون او عادل است و هر نعمتى كه از كسى

1.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۷۱.

2.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۴۰۰.

3.معجم البلدان : ج۳ ص۴۱۴ ، البداية والنهاية : ج۷ ص۲۷۵ عن صفوان بن عمرو .

4.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۷۴؛ در چاپ مشهد «آوره» ضبط شده است.

5.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۷۵.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1232

بى فترت و غفلت. و نظر را در صورتى متعدد ومكرر توان گفت كه در ميان مدت فترت و غفلتى باشد. ۱

44 ـ 45. «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ * فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» .

روض الجنان: «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ» ؛ اين كافران مى گردند ميان اين دوزخ و ميان آبى گرم تافته كه گرماى او به غايت رسيده باشد... كعب الاَحبار گفت: واديى از واديهاى دوزخ باشد كه خون و ريم اهل دوزخ در او شود، اين كافران را ببرند بند بر نهاده در آنجا اندازند، چون يك بار فرو شوند، بندها و اوصال ايشان از يكديگر جدا شود، ايشان را از آنجا برآرند نيم مرده و پاره پاره گشته، خداى تعالى دگر باره ايشان را باز آفريند خلقى نو، ايشان را از آنجا در آتش بخشيده فگنند، دأب ايشان هم چنين باشد، ميان اين و آن مى گردانندشان، فذلِكَ قَوْلُهُ: «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ * فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» .
اگر گويند: در اين آيات كه رفت از ذكر دوزخ و اعلام و اَهوال قيامت، چه نعمت است تا خداى تعالى به آن تقرير كند با جنّ و انس و گويد: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» ؟ جواب گوييم: در او نعمتى جزيل جسيم هست دينى، و آن آن است كه: وعيد و تهديد به ذكر دوزخ و اهوال قيامت و ذكر آن و تقرير و تذكير آن، در او لطفى بود كه ايشان را به طاعت نزديك كند و از معصيت باز دارد، اين باعث بود بر ايمان و صارف بود از كفر، و اين غايت نعمت باشد در دين كه ايشان را به ثواب رساند و از عقاب برهاند. ۲
2747. علامه شعرانى: وشايد مراد آن باشد كه كدام نعمت راتكذيب مى كنيد كه مستحقّ اين عقاب شديد. و آنكه مؤلف گويد ظاهرتر است و اگر خدا عقاب را مقرر نفرموده بود همه واجبات مستحب مى شد و مردم در مستحبات اصرارى ندارند. ۳

1.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۶۰.

2.روض الجنان، ج ۱۸، ص ۲۶۹ ـ ۲۷۱.

3.روح الجنان، ج ۱۰، ص ۴۰۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138812
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به