مراد است كه ما اينجا درست ادراكِ آن نمى كنيم. ۱
83 . «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» .
روض الجنان: گفتند: سُليمان عَبْدالملك بعضى علما را گفت: اگر از علمِ نجوم پاره اى برخوانيد تا از آن بى نصيب نباشيد. او گفت: مرا از آن منع است. گفت: و آن منع چيست؟ گفت خبرى كه مرا روايت كردند كه رسول عليه السلام گفت: مخوف تر چيزى كه من مى ترسم بر امّتِ من سه چيز است: يكى حيف به أَئِمّه، و يكى تكذيب به قدر، سيم ايمان به نجوم. ۲
2761. علامه شعرانى: اين عالم هر كه بوده است براى تقرب به خليفه و تملّق اين كلمه را نسبت به پيغمبر صلى الله عليه و آله داد كه مردم بايد نسبت به خلفا وظيفه رعيتى و اطاعت را انجام دهند. و اخبار تكذيب به قَدَر نيز به نظر مجعول مى رسد و ايمان به نجوم غير از تعليم آن است. ۳
89 . «فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّتُ نَعِيمٍ» .
روض الجنان: «فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ» ، أَىْ فَلَهُ رَوْحٌ وَرَيْحانٌ؛ او را روح و راحت و رَيْحان باشد... حسن و قَتاده و يعقوب خواندند: فَرُوحٌ به ضمِ «را». حسن گفت: روح از ريحان برآيد. قَتاده گفت: به روح رحمت خواست، و قيلَ: مَعْناهُ فَحَياةٌ وبقاءٌ؛ او را حيات و بقا باشد. و گفتند: اين قرائت رسول است عليه السلام.
عايشه روايت كرد كه از او و عامّه قرّاء، «فَرَوْحٌ» خواندند به فتح «را». ۴ 2762. علامه شعرانى: اگر رسول صلى الله عليه و آله طورى قرائت كند مردم طورِ ديگر قرائت