مخصّص هاهُنا. و ديگر آنكه بازنمايد كه امر بر وجوب است نه بر توقّف، و در اوامرِ قرآن، ما را خلاف نيست خلاف در مطلق امر است در لغت ما را با مخالفان، كه فقها گفتند: مطلق امر در لغت اقتضاى وجوب كند، و ابو على و ابوهاشم گفتند: اقتضاى ندب كند، و سيّد (رحمة الله عليه) گفت: اقتضاى توقّف كند بر دليل، چه مستفاد امر بيش از آن نيست كه از او بدانند كه آمر مريد است مأموريه را. چون بدانند كه آمر حكيم است، دانند كه مأموربه را بايد تا صفتى زياده بر حسن باشد. امّا به آنكه واجب بود يا مندوب اليه، و دليل بر آنكه اين امر ندب است چون حمل كنند بر رجعت قوله: «وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ»۱ ، به نزديك بيشتر فقها اين امر بر ندب است، مگر اصحاب ظاهر كه ايشان گفتند: اشهاد بر مبايعت واجب است. ۲
2808. علامه شعرانى: اصحاب ظاهر آنهايند كه متفطّن قرائن نمى شوند و جز به لفظ و مفاد لغوى آن توجه ندارند و اجماع و عقل را حجت نمى شمارند و البته كسى كه متفطّن قرائن نشود لفظ را بر ظاهر حمل مى كند. ۳
12. «اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ...» .
روض الجنان: «اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ» ، گفت: خداى تعالى آن است كه بيافريد هفت آسمان. «وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» ؛ و از زمين مانند آن يعنى همچند آن. «يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ» ؛ فرو مى آيد در ميان هفت آسمان و هفت زمين كارها به تقدير و تدبير از حيات و موت و توانگرى و درويشى و فراخى و تنگى و بيمارى و تن درستى. ۴
2809. علامه شعرانى: زمين را سابقاً به هفت اقليم قسمت مى كردند به جاى پنج منطقه كه رسم امروز است. ۵
1.بقره (۲): ۲۸۲.
2.روض الجنان، ج ۱۹، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.
3.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۱۸۲.
4.روض الجنان، ج ۱۹، ص ۲۸۱.
5.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۱۹۰.