1269
تفسير نورٌ علي نور ج2

سوره تحريم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»

3. «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ» .

روض الجنان: سعيدِ جبير گفت از عبداللهِ عبّاس كه: سرّ آن بود كه رسول صلى الله عليه و آلهيك روز عايشه را گفت: من با تو سرّى دارم خواهم گفت، نگر تا با كس نگويى و اين امانتى است مرا به نزديك تو. گفت: آن چيست؟ گفت: پدر تو و پدر حفصه، از پس من امامت خواهند كردن،* و پس ايشان عثمان. در حال كه رسول صلى الله عليه و آله از خانه بيرون رفت، او ديوار حفصه بكوفت و او را خبر داد و او ديگرى را خبر داد تا اين منتشر شد، و گفتند: عايشه با پدر بگفت بر سبيل بشارت... . ۱
2810. علامه شعرانى: قرائن عقلى و نقلى بر صحت قول ابن عباس و سعيد بن جبير دلالت دارد و آن معقول تر است از آنكه گوييم اين عتابها راجع به تحريم ماريه قبطيه

1.روض الجنان، ج ۱۹، ص ۲۹۲.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1268

مخصّص هاهُنا. و ديگر آنكه بازنمايد كه امر بر وجوب است نه بر توقّف، و در اوامرِ قرآن، ما را خلاف نيست خلاف در مطلق امر است در لغت ما را با مخالفان، كه فقها گفتند: مطلق امر در لغت اقتضاى وجوب كند، و ابو على و ابوهاشم گفتند: اقتضاى ندب كند، و سيّد (رحمة الله عليه) گفت: اقتضاى توقّف كند بر دليل، چه مستفاد امر بيش از آن نيست كه از او بدانند كه آمر مريد است مأموريه را. چون بدانند كه آمر حكيم است، دانند كه مأموربه را بايد تا صفتى زياده بر حسن باشد. امّا به آنكه واجب بود يا مندوب اليه، و دليل بر آنكه اين امر ندب است چون حمل كنند بر رجعت قوله: «وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ»۱ ، به نزديك بيشتر فقها اين امر بر ندب است، مگر اصحاب ظاهر كه ايشان گفتند: اشهاد بر مبايعت واجب است. ۲
2808. علامه شعرانى: اصحاب ظاهر آنهايند كه متفطّن قرائن نمى شوند و جز به لفظ و مفاد لغوى آن توجه ندارند و اجماع و عقل را حجت نمى شمارند و البته كسى كه متفطّن قرائن نشود لفظ را بر ظاهر حمل مى كند. ۳

12. «اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ...» .

روض الجنان: «اللّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ» ، گفت: خداى تعالى آن است كه بيافريد هفت آسمان. «وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ» ؛ و از زمين مانند آن يعنى همچند آن. «يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ» ؛ فرو مى آيد در ميان هفت آسمان و هفت زمين كارها به تقدير و تدبير از حيات و موت و توانگرى و درويشى و فراخى و تنگى و بيمارى و تن درستى. ۴
2809. علامه شعرانى: زمين را سابقاً به هفت اقليم قسمت مى كردند به جاى پنج منطقه كه رسم امروز است. ۵

1.بقره (۲): ۲۸۲.

2.روض الجنان، ج ۱۹، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.

3.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۱۸۲.

4.روض الجنان، ج ۱۹، ص ۲۸۱.

5.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۱۹۰.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136912
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به