2. «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ» .
روض الجنان: «ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ» ، قديم تعالى قسم ياد كرد به «نون» و «قلم» و آنچه نويسندگان از فرشتگان مى نويسند كه تو كه محمدى ديوانه نه اى ـ رداً عليهم حيث قالوا: معلم مجنون. و قوله: «بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»۱ ، گفتند: مراد به اين نعمتِ نبوت است، يعنى نبوت ربك، يعنى تو به نبوت ديوانه نباشى، و خداى تعالى بر تو نعمت كرده است به نبوت،... .
قولى ديگر آن است كه: ما انت مع نعمة ربك بمجنون، يعنى با آنكه ديوانگى نعمت است از خداى تعالى از آنجا كه مصلحت است و اعتبار در دين و بر آن اغراض بسيار است با اينكه تعلق دارد به جنون، تو ديوانه نه اى، يعنى با آنكه ديوانگى عيب نيست و از خداى تعالى نعمتى است، تو ديوانه نه اى. ۲
2826. علامه شعرانى: اين توجيه بسيار متكلّفانه است، و صحيح آن است كه بگوييم اين نبوت كه مردم ديوانگى مى دانند نعمتى است ولو آنكه مردم آن را ديوانگى نامند. ۳
43. «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» .
روض الجنان: آنگه وصف ايشان كرد: «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ» ؛ ذليل باشد چشمهاى ايشان. تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ، أَى تَغْشاهُمْ؛ با ايشان درآيد و باز پوشد ايشان را مذلّتى و خوارى. «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» ؛ و پيش از اين ايشان را دعوت كردند با سجده و ايشان به سلامت بودند از اين آفت، اجابت نكردند. ۴
2827. علامه شعرانى: يعنى در دنيا سالم بودند و مى توانستند پشت خم كنند نكردند،