1301
تفسير نورٌ علي نور ج2

روض الجنان: امّا قوله: «وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ...»۱ ، معنى آن است كه لا يَرْحَمُهُمْ. و از اين باب در هيچ نيست. امّا بيت خُبْزُرُزّي راست و او از جمله شعراى مُحَدّثان است و بغدادى است نه عربى است تا به شعر او استدلال كنند بر قرآن. ۲
2859. علامه شعرانى: «خبز ارز» يعنى نان برنجى و اين شاعر مردى عامى بود نوشتن نمى توانست اما شعر نيكو مى گفت و شغلش پختن نان برنجى بوده در بصره نامش ابوالقاسم نصر بن احمد و در سال 327 از دنيا رفت، اشعار وى را جوانانى كه بر گرد دكان او جمع مى شدند مى نوشتند و ابن لنكك كه شاعر بصره بود ديوان او را فراهم كرده شرح حالش در معجم الادباء و تاريخ ابن خلكان آمده است. ۳
روض الجنان: ... دگر آنكه: رؤيت چون از نظر باشد، الاّ به انفصال شعاع نباشد و اتّصال به مرئى، و اين مُتَأتّى نبود الاّ با مقابله يا حكم مقابله يا مقابله محلّ، و اين بر اجسام و الوان روا بود، بر خداى تعالى روا نبود كه او به صفت اجسام و اعراض نيست.
اين جمله اى است در جواب شبهه اى كه مثبتان رؤيت به آن تمسّك كردند. ۴
2860. علامه شعرانى: اين دليل عقلى است مؤيّد به آيات چند از قرآن، مثل آنكه فرمود: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ»۵ و ناچار بايد دليل مخالف را تأويل كرد؛ چون خداوند جسم نيست و ديدن به مقابله است با مرئى يا در حكم مقابله، چنان كه در آينه يا مقابله محل مانند الوان و نور و مقابله هميشه ميان دو جسم است. و آنكه خداى را جسم نمى داند و مرئى مى داند تناقض گويد و آنكه جسم مى داند ومرئى خطا كرده است خالى از تناقض. و اهل سنت او را جسم نمى دانند و قابل رؤيت مى دانند در آخرت و معتزله قابل رؤيت نمى دانند مطلقاً. ۶

1.آل عمران (۳): ۷۷.

2.روض الجنان، ج ۲۰، ص ۵۶ .

3.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۳۳۱.

4.روض الجنان، ج ۲۰، ص ۵۸ .

5.انعام (۶): ۱۰۳.

6.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۳۳۲.


تفسير نورٌ علي نور ج2
1300

23. «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» .

روض الجنان: «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» ؛ مُشبّهه و اشاعره به اين آيت تمسّك كردند بر اثبات رؤيت و گفتند: آيت دليل آن مى كند كه خداى را ببينند براى آنكه «نَظَرَ» چون به «اِلى» متعدّى باشد فايده رؤيت دهد و بر اين بيتى آوردند ـ وهُوَ:

نَظَرْتُ اِلى مَنْ زَيَّنَ اللّهُ وَجْهَهُفَيا نَظرَةً كادَتْ عَلى عاشِقٍ تَقْضي
و جواب از اين آن است كه «نَظَرْ» در كلام عرب بر وجوه است. از جمله وجوه و اقسام هيچ نيست كه فايده رؤيت مى دهد، نظر آيد به معنى تقليب حدقه درست به جهت مرئى طلب رؤيت او را، و آيد به معنى فكر و انديشه، و آيد به معنى انتظار، و آيد به معنى مقابله، و آيد به معنى رحمت، و از اين وجوه هيچ رؤيت نيست، و انَّما تقليب حدقه است كه مشتبه است برايشان براى آنكه در رائى به حاسّت سبب رؤيت هست. ۱
2857. علامه شعرانى: مراد مؤلف آن نيست كه تقليب حدقه يعنى گرداندن چشم سوى خداوند جايز است؛ چون او در مكان قرار ندارد تا چشم را سوى او گردانند، بلكه مقصود بيان معنى كلمه است و تأويل صحيح آن است كه پس از اين فرمايد نظر به معنى نگرانى و انتظار است. ۲
روض الجنان: ... دليل ديگر آن است كه: رؤيت به غايت نظر كنند، گويند: ما زِلْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ حَتّى رَأَيْتُهُ؛ همى نگريدم تا آنگه كه بديدم. ۳
2858. علامه شعرانى: يعنى ديدن را نتيجه و غايت نظر كردن قرار دهند. «باء» بر كلمه به غايت به معنى صيرورت است كه ابوالفتوح بسيار كرده است. ۴

1.روض الجنان، ج ۲۰، ص ۵۴ ـ ۵۵ .

2.روح الجنان، ج ۱۱، ص ۳۳۰.

3.روض الجنان، ج ۲۰، ص ۵۵ .

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136899
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به