733
تفسير نورٌ علي نور ج2

پس اوّل كس كه او را يوسف خواند آدم بود. ۱
1719. علامه شعرانى: اين حكايت و غالب حكايات حضرت يوسف را مؤلّف از عرائس ثعلبى نقل كرده است. ۲
روض الجنان: و گفتند: او حسن به ميراث از جدّش اسحاق يافت و اسحاق از مادرش ساره و خداى تعالى ساره را بر صورت حورالعين آفريده بود و لكن صفاى حور نداشت جز آنكه يوسف از صفاى لَوْن و رقّت و لطافت اندام به آنجا بود كه اگر از اين خُضر چيزى بخوردى سبزى آن در پوستِ او پيدا بودى كه به گلوش فرو مى شدى. و ساره حسن از حوّا يافت به ميراث. ۳
1720. علامه شعرانى: اين گونه تعبيرات مختلف بيان حسن يوسف است و اگر ميان آنها تنافى باشد مضر به اصل مقصود نيست؛ چنان كه در وصف جمال كسى گويند ماه است يا گويند آفتاب است با يكديگر منافى نيست، اگرچه به ظاهر منافى مى نمايد. ۴

10. «قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِي غَيابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيّارَةِ...» .

روض الجنان: «لا تَقْتَلُوا يُوسُفَ» ، يوسف را مكشى كه كشتن برادر عظيم باشد. «وألْقُوهُ في غَيابَتِ الْجُبِّ» ؛ و او را در چاه افگنى. بعضى گفتند: مراد به «غيابَةِ الجُبّ» طاقى باشد كه در چاه بود پيش از آنكه به آب رسد... .
و بعضى دگر گفتند آنجا كه خبر غايب شود. ۵
1721. علامه شعرانى: يعنى از كسى خبرى باز نيايد. ۶

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۴ ـ ۱۵.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۴۴.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۵ ـ ۱۶.

4.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۷؛ در چاپ مشهد «خير» به جاى خبر ضبط شده است.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۴۵.


تفسير نورٌ علي نور ج2
732

يعقوب تمام كند چنان كه بر پدرانت تمام كرد. ۱
1715. علامه شعرانى: * قتادة بن دعامه يكى از مفسرين است و به قول او مراد از تأويل احاديث تعبير رؤيا است. و به قول بعض ديگر از مفسران، مراد تأويل و معنى احاديث و روايات انبيا است كه پيش از او بودند. و به معنى تفاصيل كتب و دلايل توحيد و شريعت و دين منقول از حضرت ابراهيم و نوح و شيث و ادريس را نيك مى دانست. ۲
1716. ** ابن زيد نامش عبدالرحمن بود و از مفسّران شيعى است و احاديث وى در تهذيب هم آمده است. و در مجمع البيان گويد: قال ابن زيد: كان أعبر الناس للرؤيا؛ ۳ بهترين تعبير كننده خواب يوسف بود؛ يعنى در عهد خود... . ۴
1717. *** يعنى حضرت يعقوب با يوسف گفت. ۵
روض الجنان: برادران يوسف يازده بودند و نامهاى ايشان اين است: روبيل ـ و او برادر مهتر است ـ و شمعون، و لاعون، و يهودا، و ريالون و يشجر و مادر او، ليّا بنت ليان بود... . ۶
1718. علامه شعرانى: صحيح آن [= ريالون] زبولون است. ۷
روض الجنان: كعب الاَحبار گفت: خداى تعالى صورت پيغامبران به آدم نمود تا او يك يك را بديد. در طبقه ششم يوسف را به نمود، تاجِ و قار بر سر نهاده... آدم گفت: بار خدايا: اين كيست از فرزندان من؟ گفت: يا آدم! اين مردى است محسود بر آنچه من به او خواهم دادن. گفت: بار خدايا! او را چه خواهى دادن؟ گفت: حظّى تمام از حُسْن. آدم او را در بر گرفت و بوسه بر چشم او داد و گفت: لا تَأسَفْ يا بُنَىَّ واِنَّهُ يُوسُفُ.

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۳.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۴۲.

3.مجمع البيان، ج ۵، ص ۲۱۰.

4.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۳؛ در چاپ مشهد «يسجر» به جاى يشجر ضبط شده است.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۴۳.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139610
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به