735
تفسير نورٌ علي نور ج2

ديگران از اهل حجاز «نرتعى» و به قاعده بايد مراد از اهل حجاز غير نافع و ابن كثير باشد كه آنان را به خصوص نام برده است. ۱
روض الجنان: ... چون يوسف رابه كنار چاه آوردند پيرهن از او بر كردند ـ و اين چاهى بود ميان اردن و مصر. و گفتند: تا به خانه يعقوب از آنجا سه فرسنگ بود و بر ره كاروان بود و چاهى بود تاريك و وحْش و سَرِ او تنگ، تنگ بود و بن چاه فراخ و براى آن كردند تا بر نتواند آمدن. و گفتند:* آب اين چاه شور بود... . ۲
1724. علامه شعرانى: «گفتند» ترجمه «قيل» است. علماى آنجا استعمال اين كلمه كنند كه در صحت آن شك دارند و چون اين مطالب به طريق صحيح از امام معصوم روايت نشده آن را با شك و ترديد ذكر كرده است. ۳

18. «وَ جاؤُ عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ...» .

روض الجنان: ... روز ديگر كه با چره گاه رفتند گفتند: ديدى كه پدر ما را چگونه خجل و دروغزن كرد؟ تدبير آن است كه برويم و يوسف را از چاه بر آريم و پاره پاره كنيم و استخوانهاى او با پيش پدر بريم تا قول ما راست شود. يهودا گفت: نه، با من عهد كرده اى كه يوسف را نكشى، و ايشان را از آن منع كرد. نماز شام چون با خانه شدند، پدر گفت ايشان را: اگر چنان است كه راست مى گويى اين گرگ كه او را بخورد بگيرى و پيش من آرى*... . ۴
1725. علامه شعرانى: بعيد مى نمايد كه حضرت يعقوب عليه السلام از فرزندان چنين توقع كند؛ چون در زمين مسبعه كه گرك بسيار است هيچ عاقل اميد ندارد كسى گرگ معينى را بشناسد و حاضر باشد و بيايد. و به نظر مى رسد در اين سخن تحريفى راه يافته و راويان در آن تصرفى كرده باشند. ۵

1.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۴۶.

2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۲۴.

3.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۵۰.

4.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۲۹ ـ ۳۰.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۵۳.


تفسير نورٌ علي نور ج2
734

روض الجنان: «يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيّارَةِ» ، تا بهرى رهگذريان باشد كه او را برآرند. جمله قرّاء خواندند: «يَلْتَقِطْهُ» به «يا» براى آنكه مسند است با «بَعْضُ» و حسنِ بصرى تلْتَقِطْهُ به «تا» خواند براى آنكه «بَعْضُ» مضاف است با مؤنّث. و گفت: جزء از «بَعْضُ» چون جزء از جمله باشد. ۱
1722. علامه شعرانى: مقصود آن است كه چون لفظ مذكر به مؤنث اضافه شود مانند بعض السيارة كه بعض مذكر است و سياره مؤنث و مانند مرالسنين كه مر مذكر است و سنين مؤنث و اهل القرى كه اهل مذكر است و قرى مؤنث، مضاف را مى توان مانند مضاف اليه مؤنث گرفت؛ چون مضاف متعلق به مضاف اليه است و نظير آن. و در بعض السياره بعض جزئى از جمله است يعنى جزئى از كلى. بنابراين عبارت كتاب مصحف است و صحيح آن بدين مضمون كه جزء از جمله چون جمله است. ۲

12. «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» .

روض الجنان: «أرْسِلْهُ مَعَنا» ؛ يوسف را با ما بفرست، فردا. «يَرْتَعْ وَيَلْعَبُ» ، ابن كثير و أبو عمرو و ابن عامر خواندند: «نَرْتَعِ ونَلْعَبْ» به «نون» در هر دو فعل و كسرِ «عين» من الاِرتِعاء، اِفْتِعالٌ منَ الرَّعْىِ، و جزم كه باشد به حذف «يا» باشد براى جواب أمر؛ و أهل الحجاز ـ الاّ المالِكِىّ و العَطّار عَنِ الزسنى ـ خواندند به اثبات «يا» در حال وصل و وقف. ۳
1723. علامه شعرانى: البته در عبارت كتاب تصحيفى است و آنچه اهل علم قرائت در كتب خود آورده اند آن است كه بزى از اهل حجاز «نرتع» به كسر عين به غير ياء خواند و قنبل كه هم از اهل حجاز است به طريق ابن شنبوذ. «نرتعى» به ياء و تقدير جزم بر حرف عله. پس الزسنى مصحف البزى است كه به روايت دو تن «نرتع» خوانده و

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۷؛ در چاپ مشهد «خبر از بَعضُ چون خبر از جمله» ضبط شده است.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۴۵.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۹؛ در چاپ مشهد «الزيْنَبىّ» ضبط شده است.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139585
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به