روض الجنان: «يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيّارَةِ» ، تا بهرى رهگذريان باشد كه او را برآرند. جمله قرّاء خواندند: «يَلْتَقِطْهُ» به «يا» براى آنكه مسند است با «بَعْضُ» و حسنِ بصرى تلْتَقِطْهُ به «تا» خواند براى آنكه «بَعْضُ» مضاف است با مؤنّث. و گفت: جزء از «بَعْضُ» چون جزء از جمله باشد. ۱
1722. علامه شعرانى: مقصود آن است كه چون لفظ مذكر به مؤنث اضافه شود مانند بعض السيارة كه بعض مذكر است و سياره مؤنث و مانند مرالسنين كه مر مذكر است و سنين مؤنث و اهل القرى كه اهل مذكر است و قرى مؤنث، مضاف را مى توان مانند مضاف اليه مؤنث گرفت؛ چون مضاف متعلق به مضاف اليه است و نظير آن. و در بعض السياره بعض جزئى از جمله است يعنى جزئى از كلى. بنابراين عبارت كتاب مصحف است و صحيح آن بدين مضمون كه جزء از جمله چون جمله است. ۲
12. «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ» .
روض الجنان: «أرْسِلْهُ مَعَنا» ؛ يوسف را با ما بفرست، فردا. «يَرْتَعْ وَيَلْعَبُ» ، ابن كثير و أبو عمرو و ابن عامر خواندند: «نَرْتَعِ ونَلْعَبْ» به «نون» در هر دو فعل و كسرِ «عين» من الاِرتِعاء، اِفْتِعالٌ منَ الرَّعْىِ، و جزم كه باشد به حذف «يا» باشد براى جواب أمر؛ و أهل الحجاز ـ الاّ المالِكِىّ و العَطّار عَنِ الزسنى ـ خواندند به اثبات «يا» در حال وصل و وقف. ۳
1723. علامه شعرانى: البته در عبارت كتاب تصحيفى است و آنچه اهل علم قرائت در كتب خود آورده اند آن است كه بزى از اهل حجاز «نرتع» به كسر عين به غير ياء خواند و قنبل كه هم از اهل حجاز است به طريق ابن شنبوذ. «نرتعى» به ياء و تقدير جزم بر حرف عله. پس الزسنى مصحف البزى است كه به روايت دو تن «نرتع» خوانده و