روض الجنان: و نيش را «مِبْضَع» براى آن گويند كه به آن رگ زنند آلت قطع باشد. ۱
1729. علامه شعرانى: يعنى نيشتر. ۲
20. «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ...» .
روض الجنان: «بِثَمَنٍ بَخْسٍ» ، اى باخِسٍ، و هُوَ مِنْ بابِ رَجُلٌ صَوْمٌ وعدْلٌ؛ به بهاى اندك، آنگه آن را شرح داد كه: درمى چند شمرده بود، و در عدد و مبلغ آن علما خلاف كردند: عبداللهِ عبّاس و عبداللهِ مسعود و قتاده و سدّى گفتند: بيست درم بود، ... بعضى اهل معانى گفتند: زير ده درم بود براى آنكه «دراهم» آن را گويند زير ده باشد تا به ده، چون بر ده بيفزايد درْهَماً گويند... . ۳
1730. علامه شعرانى: اين سخن به نظر صحيح نمى رسد؛ چون اين فرق وقتى است كه عدد مذكور باشد. گويند «تسعة دراهم» و «أحد عشر درهما». اما اگر عدد نباشد جمع بر هر كثرت اطلاق مى شود. قال الله تعالى: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ»۴ گفتند اين مواطن هشتاد بود. ۵
روض الجنان: و قطفير العزيز او را بخريد و به خانه برد. ۶
1731. علامه شعرانى: او را «فوطيفار» نيز گفته اند. ۷
23. «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ...» .
روض الجنان: «وَ راوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ...» ، چون يوسف عليه السلام با خانه عزيز
1.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۵۵.
2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۳.
3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۳.
4.توبه (۹): ۲۵.
5.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۵۶.
6.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۳۶.
7.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۵۷.