رفت و عزيز او را به زن سپرد، و جمال و حسن او به آن حد بود كه شرح داده شد زن عزيز را و نام او زليخا بود چشم در او افتاد و او را دوست بداشت. ۱
1732. علامه شعرانى: نام زليخا معروف است اما اتفاقى نيست؛ بعضى گويند نام زن راعيل بود و بعضى گويند بكا بود. والله العالم. ۲
روض الجنان: و «مِرْوَد» گويند ميل را. ۳
1733. علامه شعرانى: كه به چشم سرمه كشند. ۴
روض الجنان: [يوسف] گفت: يا هذه؛ اى زن مرا مُسَلَّم كن. ۵
1734. علامه شعرانى: يعنى مرا رها كن. ۶
24. «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ...» .
روض الجنان: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها...» ، آنگه خداى تعالى حكايت كرد فعل ايشان را كه زليخا به يوسف همّت كرد و يوسف نيز همّت كرد به زليخا، امّا اصحاب حديث و حشويان گفتند: شيطان بيامد و يك دست بر پهلوى اين نهاد... . ۷
1735. علامه شعرانى: غرض مؤلّف از اصحاب حديث همان حشويانند كه هر حديث را باور كنند، اگرچه برخلاف قرآن و عقل باشد، نه هر محدث؛ چون بسيارى از علماى حديث را مى دانيم كه اين گونه اراجيف را رد كرده اند. ۸
روض الجنان: ... پس آيت را بر دو وجه تفسير كردند اهل حق: يكى آنكه جواب
1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۴۲.
2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۶۱.
3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۴۳.
4.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۶۲.
5.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۴۴.
6.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۴۷.
7.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۶۴.