741
تفسير نورٌ علي نور ج2

عامر با اميرالمؤمنين عليه السلام در صفين. ۱ و هم نجاشى گويد: وى نسخه اى دارد كه از پدرش از حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام روايت كرده است، ۲ موافق اسناد عرائس. پس كلام ثعلبى از آن نسخه مأخوذ است. و در روايت او اين جمله نيست: فذلك قوله تعالى «لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ» . ۳ و به نظر مى رسد كه نقل اين جمله از روايت از مؤلّف نيست و الحاق ديگرى است. و اگر مؤلّف مى خواست در آنجا كه تفسير «برهان ربّه» مى كرد ايراد مى فرمود و هم مضمون آن موافق عقيده و روش مؤلّف نيست؛ چون حديث مخالف عقل و قرآن را نمى پذيرد و در اين نزديكى اصحاب حديث و حشويان را به قبول اين روايات مذمت كرد، چگونه مؤلّف تجويز مى كند كه يوسف قصد معصيت كرد اما چون ديد زليخا بت را پوشانيد پشيمان شد. وقصد معصيت هم شايسته مقام او نيست. و باز به نقل عرائس اين عمل زليخا واقعه اى است اتفاق افتاده ۴ نه آنكه تفسير برهان باشد. ۵
1740. ** به نظر مى رسد كه جمله بين الهلالين از روايت عبدالله بن احمد طائى الحاقى است از خوانندگان مربوط به تفسير «برهان ربّه» از چند سطر پيش و كاتب ندانسته آن را جزء متن آورده در جايى كه كه هيچ مناسبت ندارد. و سياق كلام پس از «استبقا الباب» اين است: «چون زليخا يوسف را در آن خانه يافت و درها ببست و در آويخت بر او الحاح كرد و يوسف از او امتناع مى كرد و يوسف براى فرار از او بهانه يافت از پوشانيدن بت و از دست او بِجَست». ۶
روض الجنان: ... زليخا پيش دست شد و سَبَق برد به سخن گفتن... گفت: «ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً» ؛ چه جزا و مكافات باشد آن را كه به اهل و خانه تو بدى خواهد، يعنى

1.رجال النجاشى، ص ۱۰۰، ش ۲۵۰.

2.يوسف (۱۲): ۲۴.

3.عرائس المجالس، ص ۱۰۴.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۷۰.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۷۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
740

عبدالله بن احمد طائى نقل كرده اند و اگر صاحب كتاب آن را صحيح مى دانست بايد همين جانقل كند. ۱

25. «وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً إِلاّ أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِيمٌ» .

روض الجنان: «وَ اسْتَبَقا الْبابَ...» ، چون زليخا يوسف را در آن خانه پيخت و درها ببست و در او آويخت و بر او إلحاح كرد و يوسف عليه السلام از او امتناع مى كرد، عبدالله بن احمد الطّايىّ* روايت كرد از پدرش از جدّش از زين العابدين علىّ بن الحسين عليهماالسلامكه گفت: چون زليخا بر يوسف الحاح كرد، بتى در گوشه خانه نهاده بود برفت و جامه اى بر روى آن بت افگند، يوسف گفت: چرا چنان كردى؟ گفت: او معبود من است شرم دارم از او كه به مشاهده او معصيت كنم. يوسف عليه السلامگفت: عجب از تو! شرم مى دارى از جمادى كه لايَسْمَعُ وَلايُبْصِرُ ولا يُغْنى عَنْكَ شيْئاً، و من شرم ندارم از خدايى كه خالق و رازق و منعم من است و عالم به سرّ و علانيه من است؟ (گفتند: برهان اين بود قولى ديگر اين است): يوسف از دست او بجست** و از درى از درهاى خانه بيرون آمد، و زليخا به قفاى او. ۲
1739. علامه شعرانى: * در عرائس ثعلبى عبدالله بن احمد بن عامر الطبرستانى است از پدرش از حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام از پدرش از جدش جعفر بن محمد الصادق عليه السلام از پدرش از جدش على بن الحسين عليه السلام و نام زليخا در آن نيست، بلكه گويد: زن عزيز برخاست الى آخره. ۳ اما صحيح همان طائى است چنان كه نجاشى گويد از اولاد وهب است كه با حسين بن على عليهماالسلام در كربلا به شهادت رسيد و پدرش

1.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۷۰.

2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۵۵ ـ۵۶ ؛ در چاپ مشهد عبارت داخل پرانتز موجود نيست.

3.عرائس المجالس، ص ۱۰۶.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139545
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به