37. «قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمّا عَلَّمَنِي رَبِّي...» .
روض الجنان: «قالَ لا يَأْتِيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ» ؛ گفت نيايد به شما طعامى كه به روزى شما كنند وإلاّ من خبر دهم شما را به تأويل آن پيش آنكه به شما آيد، اين از جمله آن است كه خداى تعالى مرا آموخته است. گفتند: اين براى آن گفت كه دانست كه از آن خوابها كه ايشان پرسيدند يكى بد است، و از حق معبّر آن است كه چون از او خوابى پرسند كه بد باشد آن را تعبير نكند و از آن عدول كند و نگويد براى آنكه ابورزين العقيلىّ* گفت كه از رسول صلى الله عليه و آله شنيدم كه گفت: اِنَّ الرُّوْيا عَلى رِجْلِ طائرٍ ما لَمْ يُعبَّرْ فَاِذا عُبِّرَتْ وَقَعَتْ وإنَّ الرُّؤْيا جُزْءٌ مِنْ سِتَّةٍ وأرْبَعينَ جُزْءاً مِنَ النُبُوَّة فلا تَقُصَّها إلاّ على ذى رأىٍ، گفت: خواب بر پاى مرغ پرنده باشد تا تعبير نكرده باشند، چون تعبير بكنند بيوفتد**. و خواب جزوى است از چهل و شش جزء از پيغامبرى، خوابى كه بينى جز با خداوند راى مگو.
انسِ مالك روايت كرد كه رسول عليه السلام گفت: الرُّؤيا لأوَّلِ عابرٍ؛ خواب اوّل تعبير كننده راست،*** براى اين سبب يوسف عليه السلام تعلّل كرد و از تعبير كردن عدول كرد و براى آن آغاز حكايت علم خود كرد تا ايهام نيفگند كه او تعبير آن خوابها نمى داند. گفت وقت مرا اين تعبير ناگفتنى است و شما را نبايد كه وهم آيد كه من به تأويل اين خواب عالم نيم كه هيچ طعام به شما نيارند. ۱
1746. علامه شعرانى: * مفاد روايت ابورزين آن است كه خواب حقيقت دارد و ظاهر روايت انس آنكه حقيقت ندارد و بسته به تعبير معبّر است و اعتماد بر قول انس نيست و با آن حديث كه فرمود خواب يك جزء از چهل و شش جزء نبوت است هم منافى است. و حقيقت آن است كه صورتهايى كه در رؤيا در حس مشترك مجسّم