747
تفسير نورٌ علي نور ج2

آمد او را از پس مدّتى. و «اُمّت» اينجا به معنى «حين» است و در شاذّ خواندند: بَعَد امه، اى بَعَد نسْيانٍ. ۱
1750. علامه شعرانى: امه در آخر آن هاء است نه تاء، به معنى فراموشى و در مجمع البيان اين قرائت را به ابن عباس و ابن عمر و قتاده و ضحاك و زيدبن على عليه السلامنسبت داده است. ۲

48. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ...» .

روض الجنان: «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ» اى سَبْعُ سنين «شِدادٌ» ، جمع شديد... و شدّت در وصف سال، كنايت است از قحط. و گفته اند: شدّت در هفت جاى استعمال كنند: در كرّت و در مدّ و زمان و خِشم و الَم و شراب و تن. ۳
1751. علامه شعرانى: شدّ در گره به معنى بستن است، و در «مد» به معنى كشيدن، و در زمان سختى و در خشم حمله كردن، و در دردهم سختى، و در شراب شروع در تخمير و مقدمه سكر، و در تن به معنى نيرومند و پهلوان شدن. ۴

49. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ» .

روض الجنان: ابوالقاسم بلخى گفت: آيت دليل بطلان قول آنان مى كند كه گويند: الحُكْمُ لِلمُعبّر الأَوّلِ؛ حكم آن را باشد كه اوّل خواب را تعبير كند*، براى آنكه ايشان گفتند: «اَضْغاثُ اَحْلامِ» آنگه از پسِ آن يوسف آن را تعبير كرد و حكمِ تعبير او را بود. ۵
1752. علامه شعرانى: خواب باطل تعبير ندارد و خواب حق دليل واقعه اى است شدنى كه تعبير معبّر در آن تأثير ندارد. از اين جهت بسيارى مردم خواب مى بينند و

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۸۷ ؛ در چاپ مشهد «بعد امدٍ» ضبط شده است.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۹۳. مجمع البيان، ج ۵ ، ص ۲۳۶.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۸۸ ـ ۸۹ .

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۹۵.

5.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۹۰ ـ ۹۱.


تفسير نورٌ علي نور ج2
746

گفته بود گويى سخن او درست است و اگر بينى دويم درست گفته گويى حق با او است. والله العالم. ۱

43. «وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ...» .

روض الجنان: قوله تعالى: «وَقالَ الْمَلِكُ» ، گفت ريّان بن وليد، يعنى ملكِ مصر كه من در خواب ديدمى هفت گاو فربه كه ايشان را هفت گاو لاغر مى خوردندى و هفت خوشه گندم سبز و هفت ديگر خشك كه اين خشك آن تر را بخوردى و نيست كردى. فتوا كنى مرا در خواب من، اگر شما تعبير خواب مى دانى. ۲
1749. علامه شعرانى: اين اسماء عربى كه براى فرعون يوسف و فرعون موسى عليه السلامآورده اند گرچه سند صحيح ندارد كه بر آن اعتماد توان كرد و شبيه به نام پادشاهان مصر نيست، اما بدون شك وقتى جماعتى از قبايل عرب بر مصر مسلط گشتند و يونانيان آنهارا «هكسوس» مى گويند يعنى گله داران و دور نيست كه نام آنها به زبان عربى قديم چيزى بود كه به تعبير متأخّران منطبق با وليد و مصعب و مانند آن مى شد. و نظير اين است نام خدايان امت نوح چنان كه در قرآن فرمايد: «وَدّ» و «سُواع» و «يَغوث» و «يَعوق» و «نَسّر». ۳ و مورخ معروف جرجى زيدان نام يكى از فراعنه هكسوس را «اباخناس» و يكى را «ابوقيس» آورده است، منقول از كتب يونانيان. ۴

45. «وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ» .

روض الجنان: «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» ، افتعل من الذّكر. واصله اذْتَكَرَ، «تا» را «ذال» كردند لِقُرب الْمَخرَجِ، آنگه «ذال» را «دال» كردند هم براى اين علّت، آنگه ادغام كردند؛ و ياد

1.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۸۷.

2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۸۶ .

3.برگرفته از نوح (۷۱): ۲۳.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۳۹۲.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139212
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به