753
تفسير نورٌ علي نور ج2

59 . «وَ لَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ...» .

روض الجنان: «وَ لَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ» . «جهاز» متاع فاخر باشد كه از شهرى به شهرى برند، و مرد مجاهز از اينجا گويند، و منهُ جهاز الْمَرْأة. ۱
1764. علامه شعرانى: جِهاز به كسر جيم متاع عروس است و به فتح جيم متاع ديگر و متاع اصلى او است. ۲

65. «وَ لَمّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ...» .

روض الجنان: «وَ لَمّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ» ؛ آنگه چون متاع و بار خود بگشادند، متاع خود ديدند پر هست كه در ميان بار بود. ۳
1765. علامه شعرانى: ظاهراً كلمه اى است به معنى تمام و كامل و شايد مصحّف باشد؛ يعنى همه متاع خود را يافتند. ۴

68. «وَ لَمّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ...» .

روض الجنان: ... و مصر را چهار دروازه بود، ايشان پراگنده شدند و به هر چهار دروازه در مصر شدند، چنان كه يعقوب فرموده بود. «ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَيْءٍ» ؛ از خداى تعالى هيچ غنا نكرد آن دخول ايشان از درهاى پراگنده مگر حاجتى كه در دل يعقوب بود كه آن حاجت روا شد، و آن شفقت پدران بود بر فرزندان و ترس و انديشه او از چشمِ بد. ۵

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۰۹.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۰۹.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۲؛ در چاپ مشهد به جاى «پر هست»، «برُمَّت» ضبط شده است.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۱.

5.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۴.


تفسير نورٌ علي نور ج2
752

ملك را گفت: در شبان روز يك بار طعام سازى براى ملك، نماز پيشين تا نماز پيشين. ۱
1760. علامه شعرانى: از ظهر تا ظهر و مراد از نماز پيشين وقت نماز است نه آنكه در شريعت آنان نماز ظهر واجب بود. ۲
روض الجنان: [يعقوب] گفت: لابدّ است شما را از آنكه به مصر روى و چيزكى كه ميسّر شود از بضاعت ببرى و پاره اى طعام بيارى. ايشان را گسيل كرد و بنيامين را ـ برادر يوسف را ـ از مادر نزد خود باز گرفت كه او غم يوسف به او گُساردى و ده پسر را گسيل كرد و منزل ايشان به غرباب بود از زمين فلسطين به غور شام، و بدوى بودند و چهار پاى داشتند و يوسف عليه السلام منتظر مى بود مَقدَم ايشان را. ايشان چيزكى بساختند كه آلت شبانان باشد از مايينه و تَرْف و گليمى چند** و پاره اى پشم رنگ كرده، برگرفتند و روى به مصر نهادند. ۳
1761. علامه شعرانى: * از اين عبارت چنان به خاطر مى رسد كه «غرباب» نام جايى است در فلسطين و شايد غراب باشد، و در عرائس به جاى آن «قرب أرض فلسطين من ثغور الشام». ۴
1762. ** «ماسينه» از قبيل ماست و جنس آن و «ترف» كشك و قره قوروت و گليم، معروف است. ۵
روض الجنان: قتاده گفت: درم داشتند در بادى تعبيه كرده. ۶
1763. علامه شعرانى: در بيابان درست كرده. ۷

1.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۰۷.

2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۰۷.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۰۸؛ در چاپ مشهد «عرنات» به جاى غرباب و «ما ستينه» به جاى ماسينه ضبط شده است.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۰۸. عرائس المجالس، ص ۱۱۴.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۰۸.

6.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۰۸؛ در چاپ مشهد «دربار» ضبط شده است.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138761
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به