59 . «وَ لَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ...» .
روض الجنان: «وَ لَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ قالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ» . «جهاز» متاع فاخر باشد كه از شهرى به شهرى برند، و مرد مجاهز از اينجا گويند، و منهُ جهاز الْمَرْأة. ۱
1764. علامه شعرانى: جِهاز به كسر جيم متاع عروس است و به فتح جيم متاع ديگر و متاع اصلى او است. ۲
65. «وَ لَمّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ وَجَدُوا بِضاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيْهِمْ...» .
روض الجنان: «وَ لَمّا فَتَحُوا مَتاعَهُمْ» ؛ آنگه چون متاع و بار خود بگشادند، متاع خود ديدند پر هست كه در ميان بار بود. ۳
1765. علامه شعرانى: ظاهراً كلمه اى است به معنى تمام و كامل و شايد مصحّف باشد؛ يعنى همه متاع خود را يافتند. ۴
68. «وَ لَمّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ حاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ...» .
روض الجنان: ... و مصر را چهار دروازه بود، ايشان پراگنده شدند و به هر چهار دروازه در مصر شدند، چنان كه يعقوب فرموده بود. «ما كانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ شَيْءٍ» ؛ از خداى تعالى هيچ غنا نكرد آن دخول ايشان از درهاى پراگنده مگر حاجتى كه در دل يعقوب بود كه آن حاجت روا شد، و آن شفقت پدران بود بر فرزندان و ترس و انديشه او از چشمِ بد. ۵
1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۰۹.
2.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۰۹.
3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۲؛ در چاپ مشهد به جاى «پر هست»، «برُمَّت» ضبط شده است.
4.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۱.
5.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۴.