1768. علامه شعرانى: * اين اسامى در عرائس ثعلبى به همين صورت مذكور است كه در اين كتاب مذكور است. ۱
1769. ** شايد اخير مصحّف كلمه اى است كه در لغت ايشان به معنى بكر و اول فرزند است. ۲
1770. *** در عرائس گويد: «كان حييا وأما خير فانه كان خيراً حيث كان» ۳ يعنى اُحيا ناميدم چون با شرم بود و آن ديگر را خير ناميدم چون بهينه ما بود هركجا بود و البته از عبارت كتاب سقط شده است. ۴
70. «فَلَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ...» .
روض الجنان: ... امّا: «صُواع» و «صاع» و «سقايت»، اشباهند و مفسّران در او خلاف كردند: بهرى گفتند، شكل سقراقى بود كه او به آن آب خوردى، زرّين ـ اين قول ابن زيد است. و گفتند: سيمين بود. و گفتند: شكل حاركى بود سيمين. ۵
1771. علامه شعرانى: سقران كوزه لوله دار و حارك مصحّف است. ۶
76. «... وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ» .
روض الجنان: ... در خبر هست كه: برادران يوسف چون در مصر آمدند، دهنهاى چهارپايان ببسته بودند تا زرعِ كسى نخورند. چون حديثِ «صاع» رفت، گفتند: ما كى روا داريم اينكه مى گوى؟ و گفتند: آن صاعى بود كه آن را جام گيتى نماى گويند، و