755
تفسير نورٌ علي نور ج2

1768. علامه شعرانى: * اين اسامى در عرائس ثعلبى به همين صورت مذكور است كه در اين كتاب مذكور است. ۱
1769. ** شايد اخير مصحّف كلمه اى است كه در لغت ايشان به معنى بكر و اول فرزند است. ۲
1770. *** در عرائس گويد: «كان حييا وأما خير فانه كان خيراً حيث كان» ۳ يعنى اُحيا ناميدم چون با شرم بود و آن ديگر را خير ناميدم چون بهينه ما بود هركجا بود و البته از عبارت كتاب سقط شده است. ۴

70. «فَلَمّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ...» .

روض الجنان: ... امّا: «صُواع» و «صاع» و «سقايت»، اشباهند و مفسّران در او خلاف كردند: بهرى گفتند، شكل سقراقى بود كه او به آن آب خوردى، زرّين ـ اين قول ابن زيد است. و گفتند: سيمين بود. و گفتند: شكل حاركى بود سيمين. ۵
1771. علامه شعرانى: سقران كوزه لوله دار و حارك مصحّف است. ۶

76. «... وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ» .

روض الجنان: ... در خبر هست كه: برادران يوسف چون در مصر آمدند، دهنهاى چهارپايان ببسته بودند تا زرعِ كسى نخورند. چون حديثِ «صاع» رفت، گفتند: ما كى روا داريم اينكه مى گوى؟ و گفتند: آن صاعى بود كه آن را جام گيتى نماى گويند، و

1.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۳.

2.عرائس المجالس، ص ۱۱۶.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸؛ در چاپ مشهد «سغراقى» و «چهار يكى» ضبط شده است.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۵.


تفسير نورٌ علي نور ج2
754

1766. علامه شعرانى: در روايات صحيحه آمده است كه «العين حقّ» ؛ چشم زدن درست است و آيه «وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا»۱ هم دليل آن است و حكما نيز وجه آن را بيان كرده اند و در اشارات أبوعلى سينا مذكور است. و اينكه جاهلان چشم زخم را از خرافات مى پندارند صحيح نيست. ۲

69. «وَ لَمّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَخاهُ...» .

روض الجنان: ... بر دگر روز گفت: اى فرزندان يعقوب! من شما را جفت مى بينم و همه را با يكديگر الف مى بينم؛ جز اين فرد را كه او تنهاست و يار ندارد؛ من او را با خود گرفتم تا پيش من مى باشد. و ايشان را جايى باز كرد و اجرا بفرمود ايشان را، و بنيامين را با خود گرفت، و ذلك قوله: «آوى إِلَيْهِ أَخاهُ» . ۳
1767. علامه شعرانى: «جاى باز كرد» ترجمه مأوى است و «اجرا» به معنى جيره و نفقه روزانه. ۴
روض الجنان: [يوسف] گفت: مادرت كه بود؟ راحيل بنت ليان بن ناحور. گفت: هيچ فرزند دارى؟ گفت: ده پسر دارم. گفت: چه نام است ايشان را؟ گفت: يكى را «بالَعا» نام است و يكى را «اخَيرا» و يكى را «اشكل» و يكى را «احيا» و يكى را «خَير» و يكى را «نعمان» و يكى را «ورد» و يكى را «رأس» و يكى را «حيثم» و يكى را «عينم»*. گفت: اين چه نامهاست؟ گفت: اشتقاق اين نامها از احوال برادرم يوسف گرفته ام:
و امّا «اخير» را براى آنكه او بِكر فرزندانِ مادرم بود، يعنى اوّل فرزند بود او را**... . و امّا «خير»، براى آنكه او بهينه ما بود*** هر كجا بوديم. ۵

1.قلم (۶۸): ۵۱ .

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۲.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۳.

5.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۱۵؛ در چاپ مشهد چهار نام آخرى بدين صورت ضبط شده اند: «ورد و يكى را ارْس و يكى را حيتَم و يكى را ميتم».

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138567
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به