757
تفسير نورٌ علي نور ج2

راحيل يك جا بودند جدا شد و بتهاى خانگى او را از خانه او برداشته با خود بردند تا او بت نپرستد. ۱

78. «قالُوا يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبِيراً ...» .

روض الجنان: در خبر مى آيد كه: چون صاع پيش يوسف بردند، يوسف عليه السلام در صاع نگريد و انگشت بر صاع زد و آوازى بيامد از او، روى به برادران كرد و گفت بر طريق تعريض: دانى تا اين صاع من چه مى گويد؟ گفتند: نه. گفت: مى گويد، شما دوازده برادر بودى، يكى را ببردى و بفروختى. ابن يامين چون اين شنيد، برخاست و گفت: ايُّها المَلِك! براى خداى از اين صاع بپرس تا برادر من زنده هست؟ يوسف عليه السلامصاع بزد، گفت: مى گويد زنده است و تو او را بينى. گفت: اكنون هر چه خواهى مى كن كه چون او حال من بداند مرا برهاند. يوسف عليه السلام برخاست و وضو تازه كرد و باز آمد. ابن يامين گفت: ايّها المَلِك! از اين صاع بپرس تا او را در بارِ من كه نهاد؟ گفت: صاع من خشمگين است از اين پس نگويد... . ۲
1774. علامه شعرانى: گرچه اين حكايت بسيار بعيد مى نمايد و عصمت نبوت را شايسته نيست، اما چون در عرائس ثعلبى نقل شده مؤلّف از آن اقتباس كرده است. ۳
روض الجنان: ... يوسف عليه السلام پسرش را گفت: برو دست بر روبيل نه. كودك از پس پشتِ او درآمد و دست بر او نهاد، خشم او ساكن شد، گفت: از فرزندان يعقوب كسى اينجاست؟ يوسف گفت: يعقوب كِه باشد؟... ۴
1775. علامه شعرانى: اين حكايت هم منقول از عرائس ثعلبى است و اعتبارى به كتاب او نيست. ۵

1.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۹.

2.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۲۵ ـ ۱۲۶.

3.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۲۰.

4.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۲۶.

5.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۲۰.


تفسير نورٌ علي نور ج2
756

آنجامى بودى كه ايشان به آنكه انت كردندى و ملك در او نگريدى و به آنكه انت كردى. ۱
1772. علامه شعرانى: جام گيتى نماى از افسانه هاى پارسيان است و در حكايت يوسف راه يافته. و بعضى گويند داراى اكبر كه امروز به داريوش معرف است طريقه اى اختراع كرده بودند براى رسانيدن اخبار از ايالات دور به اين طريق كه چراغها در راه نصب كرده بودند وعلاماتى قرار داده، هرگاه سانحه اى در كشور دور اتفاق مى افتاد با روشن كردن چراغ خبر مى دادند به ايستگاه نزديك و از آنجا به ايستگاه ديگر تا به استخر فارس مى رسيد. و شايد جامى در كاخ وى بود كه نور ايستگاه آخر بر آن مى افتاد و از واقعه كشور دور آگاه مى شدند والله أعلم. بارى، جام يوسف ارتباط با جام گيتى نما ندارد. ۲

77. «قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ...» .

روض الجنان: «إِنْ يَسْرِقْ» ؛ اگر او دزدى كرد ـ يعنى ابن يامين. «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» ؛ او را برادرى بود پيش از اين او نيز دزدى كرد ـ يوسف را گفتند و او را خواستند. و اين، آن مثل است كه گويند: عُذْرُهُ شَرٌّ مِنْ جُرْمِه؛ عذرش از گناه بتر است. مفسّران خلاف كردند در آن سرقت كه ايشان بر يوسف حوالت كردند.
سعيد جُبَير گفت و قتاده: او را پدر مادرى بود، او صنمى داشت زرّين. يوسف عليه السلاماز آنكه از كودكى بت را و بت پرست را دشمن داشتى، آن بت از او بدزديد و بشكست و بر راه بيفگند. ۳
1773. علامه شعرانى: قول قتاده و سعيد بن جبر با اندك تغيير از تورات مأخوذ است كه گويد پدر راحيل بت پرست بود وقتى يعقوب با خاندان خود از موطن خود كه با پدر

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۱۸.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۴.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138382
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به