آنجامى بودى كه ايشان به آنكه انت كردندى و ملك در او نگريدى و به آنكه انت كردى. ۱
1772. علامه شعرانى: جام گيتى نماى از افسانه هاى پارسيان است و در حكايت يوسف راه يافته. و بعضى گويند داراى اكبر كه امروز به داريوش معرف است طريقه اى اختراع كرده بودند براى رسانيدن اخبار از ايالات دور به اين طريق كه چراغها در راه نصب كرده بودند وعلاماتى قرار داده، هرگاه سانحه اى در كشور دور اتفاق مى افتاد با روشن كردن چراغ خبر مى دادند به ايستگاه نزديك و از آنجا به ايستگاه ديگر تا به استخر فارس مى رسيد. و شايد جامى در كاخ وى بود كه نور ايستگاه آخر بر آن مى افتاد و از واقعه كشور دور آگاه مى شدند والله أعلم. بارى، جام يوسف ارتباط با جام گيتى نما ندارد. ۲
77. «قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ...» .
روض الجنان: «إِنْ يَسْرِقْ» ؛ اگر او دزدى كرد ـ يعنى ابن يامين. «فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ» ؛ او را برادرى بود پيش از اين او نيز دزدى كرد ـ يوسف را گفتند و او را خواستند. و اين، آن مثل است كه گويند: عُذْرُهُ شَرٌّ مِنْ جُرْمِه؛ عذرش از گناه بتر است. مفسّران خلاف كردند در آن سرقت كه ايشان بر يوسف حوالت كردند.
سعيد جُبَير گفت و قتاده: او را پدر مادرى بود، او صنمى داشت زرّين. يوسف عليه السلاماز آنكه از كودكى بت را و بت پرست را دشمن داشتى، آن بت از او بدزديد و بشكست و بر راه بيفگند. ۳
1773. علامه شعرانى: قول قتاده و سعيد بن جبر با اندك تغيير از تورات مأخوذ است كه گويد پدر راحيل بت پرست بود وقتى يعقوب با خاندان خود از موطن خود كه با پدر