759
تفسير نورٌ علي نور ج2

94. «وَ لَمّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ...» .

روض الجنان: «وَ لَمّا فَصَلَتِ الْعِيرُ» ، چون كاروان برگرفت... چون كاروان بگسست از آنجا، حق تعالى باد شَمال را فرمود ـ اعنى فريشتگان باد را: تا بوى پيرهن در ربودند و به شامِّ يعقوب رسانيدند.
در خبر است كه چون كاروان از مصر بيرون آمد، برادران يوسف پيرهن بر افلاختند، باد درآمد و بوى پيرهن بربود و به يعقوب رسانيد.
آنگه خلاف كردند كه يوسف را بوى مخصوص بود؛ بعضى گفتند: يوسف را بوى بود مخصوص، و اين بعيد است براى آنكه بسيارى مردمان متنعّم باشند كه اندام ايشان را بوى مخصوص بود كه همه كس بيابد، و بهرى دگر گفتند: يوسف را بوى بود ولكن جز يعقوب نشناختى... . ۱
1779. علامه شعرانى: بوى او مى شنوم، كنايه از آن است كه اميد وصل او دارم و اين اصطلاحى است در عرب و عجم مشهور. ۲

96. «فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» .

روض الجنان: «أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» ؛ نه من گفتم شما را كه من از خداى آن دانم كه شما ندانى؟ چه خوش باشد مرد متردّد را، بَيْنَ الْيأسِ والطَّمع مُعَلَّقاً بَيْنَ الْبابِ والدّارِ، كه نزديك آن باشد كه يأسش بر اميد غالب شود همى نابيوسانى بَريد بشارت به سرعت ملاقات محبوب اشارت كند. ۳
1780. علامه شعرانى: به نظر مى رسد اين لغت [:نابيوسانى] از بيوسيدن و بيوس

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۴۹.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۳۷.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲؛ در چاپ شعرانى «باتيؤسانى» ضبط شده بود.


تفسير نورٌ علي نور ج2
758

80 . «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا...» .

روض الجنان: «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا» ؛ چون نوميد شدند از آنكه يوسف اجابت ايشان خواهد كردن، برفتند و با يكديگر به خلوت بنشستند و به راز با هم سخن گفتند... . و اين از جمله آيات مشارٌ اليهاست در فصاحت، براى آنكه معانى بسيار در لفظ اندك بياورد با جزالت لفظ و حسن نظم. و اين آيت و چند آيت چونين عمده آنان است كه وجه اعجاز، فرط فصاحت گويند. ۱
1776. علامه شعرانى: و مؤلّف قول صرفه را ترجيح داد سابقاً. ۲

86 . «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ...» .

روض الجنان: ... يعقوب عليه السلام عند اين حال گفت: مرا اين با شما نيست و من از شما با شما شكايت نمى كنم، چه شكايت با شما به منزلتِ، شَكْوَى الْجَريح الى الْغِربانِ وَالرَّخَمِ باشد، بل شكايت با خداى مى كنم. ۳
1777. علامه شعرانى: چون مجروح به كلاغ و كركس شكايت نمى كند و آنها خود خورنده مجروحند. ۴
روض الجنان: «اِنَّما اَشْكُوا بَثّى» ، شكايت و شكوى، وصف آن باشد كه آدمى يابد از بليّت، و «بَثّ»، حُزنى و اندوهى باشد كه خداوندش بر كِتمان او صبر ندارد... . ۵
1778. علامه شعرانى: [خداوند حزن و اندوه:] صاحب حزن و اندوه. ۶

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۲۷.

2.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۲۱.

3.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۳۷.

4.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۲۸.

5.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۳۹.

6.روح الجنان، ج ۶، ص ۴۲۹.

  • نام منبع :
    تفسير نورٌ علي نور ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    صادقي، محسن؛ مروي، عباسعلي
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138281
صفحه از 1440
پرینت  ارسال به